ابراهیم خندان

سوره مبارکه العنکبوت آیه ۶۹ وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ : و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

سوره مبارکه العنکبوت آیه ۶۹ وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ : و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

ابراهیم خندان

در این وبلاگ مطالب مختلف ارائه میگردد
تصویر فوق نمایی از روستای اسفندیار از توابع شهرستان طبس میباشد... .

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

احکام و مسائل عقیقه، مطابق آنچه مرحوم علامه مجلسی در کتاب حلیه المتقین و مرحوم شیخ عباس قمی در حاشیه مفاتیح الجنان آورده چنین است:

1) مستحب است که پدر و مادر برای اولادی که متولد می شود، چه دختر باشد یا پسر عقیقه کنند، اما آداب و نکاتی که راجع به عقیقه وجود دارد :
2) عقیقه باید گوسفند ، بز یا شتر باشد و حیوان دیگری مثل مرغ و امثال آن کفایت نمى کند. اگر شتر عقیقه کند، باید پنج یا شش ساله باشد . بهتر است شش سال یا بیش تر داشته باشد . اگر بز باشد ، یک ساله یا بیش تر باشد . اگر گوسفند باشد ، شش یا هفت ماهه باشد .بهتر است گوسفند لاغر نباشد و فربه باشد. هم چنین بهتر است گوسفند کور، و بسیار لنگ نباشد که راه رفتن برای او دشوار باشد. نیز مغز و شاخ گوسفند هم نشکسته باشد و اخته هم نشده باشد.
3) مشهور میان علما آن است که : مستحب است براى پسر حیوان نر و براى دختر حیوان ماده عقیقه کنند. چنانچه حیوان غیرهم جنس هم باشد ،صحیح است.
4) در استحباب عقیقه فرقى بین نوزاد اول و دوم و غیره نیست . بهتر است در روز هفتم نوزاد عقیقه نماید و تا زمانی که به سن بلوغ نرسیده، بر پدر مستحب است برای فرزند عقیقه کند . اگر پدر و مادر عقیقه نکردند ، بعد از بالغ شدن بر خود شخص مستحب است که عقیقه کند . در روایات آمده است که در سلامت شخص تأثیر فراوان دارد.
5) کسانى که قدرت مالى ندارند ،مستحب است هر زمانى که قدرت پیدا کردند براى نوزاد خود عقیقه کنند.
6) مستحب است که گوشت عقیقه را بپزند و به مؤمنان اطعام نمایند و گوشت آن را خام تصدق نکنند. اگر چه خام هم بدهد ،خوب است ،ولی بهتر است که حد اقل آن را با آب و نمک بپزند و به مؤمنان بدهند و در حق نوزاد دعا نمایند. نیز مستحب است استخوان های حیوان عقیقه شده را نشکند ،بلکه از بند ها جدا کند .
7) مکروه است که مادر و پدر و خواهر و برادر نوزاد (عائله پدر نوزاد) از عقیقه بخورند . کراهت، نسبت به مادر بیش تر است. بهتر است که عیال پدر و مادر هم که در خانه ایشان می باشند، از آن گوشت و طعام نخورند.
8) از مالیدن خون عقیقه بر سر طفل خود داری شود.
9) مستحب است در هنگام کشتن گوسفند عقیقه دعا بخواند. از امام صادق علیه السلام روایت شده: وقت ذبح عقیقه این دعا را بخواند: « بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ عَقِیقَةٌ عَنْ فُلَانٍ(به جای فلان اسم نوزاد را بگوید) لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ وِقَاءً لآِلِ مُحَمَّدٍ ».
در روایت دیگری وارد شده که این دعا را بخواند :ْ «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ إِیمَاناً بِاللَّهِ وَ ثَنَاءً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ الْعِصْمَةَ لِأَمْرِهِ وَ الشُّکْرَ لِرِزْقِهِ وَ الْمَعْرِفَةَ بِفَضْلِهِ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ »پس اگر نوزاد پسر باشد بگوید: اللَّهُمَّ إِنَّکَ وَهَبْتَ لَنَا ذَکَراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا وَهَبْتَ وَ مِنْکَ مَا أَعْطَیْتَ وَ کُلُّ مَا صَنَعْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلَى سُنَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ وَ رَسُولِکَ وَ اخْسَأْ عَنَّا الشَّیْطَانَ الرَّجِیمَ لَکَ سُفِکَتِ الدِّمَاءُ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین‏ اللَّهُمَّ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ و شعرها بشعره و جلدها بجلده اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ وِقَاءً لفلان بن فلان( اسم نوزادو پدر ش را بگوید)» یاحقّ.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۸ ، ۱۶:۳۵
ابراهیم خندان

بسم الله الرحمن الرحیم

از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده که به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: هر گاه خواستى هر چه را که مى‏‌شنوى و مى‏‌خوانى حفظ کنى، این دعا را در تعقیب تمام نمازها بخوان:

سُبْحَانَ‏ مَنْ‏ لَا یَعْتَدِی‏ عَلَى‏ أَهْلِ‏ مَمْلَکَتِهِ‏، سُبْحَانَ‏ مَنْ‏ لَا یَأْخُذُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِأَلْوَانِ الْعَذَابِ، سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِیمِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِی قَلْبِی نُورًا وَ بَصَرًا وَ فَهْمًا وَ عِلْمًا، إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ‏.

منزه است خدایی که بر زیردستانش ستم نمی‌کند. منزه است خدایى که اهل زمین را به عذاب‌هاى رنگارنگ گرفتار نمی‌کند. منزه است آن خداى بنده‌نواز مهربان. خدایا قرار ده در دلم نور و بینایى و فهم و دانش، مسلماً تو بر هر چیز توانایى.

 اللّهمَّ اجْعَل لِی نُوراً فِی قَلبِی وَ نُوراً فِی سَمْعِی وَ نُوراً فِی بَصَرِی وَ نُوراً فِی لَحمِی وَ نُوراً فِی دَمِی وَ نُوراً فِی عِظامِی وَ نُورَاً مِنْ بَینَ یدَی وَ نُورَاً فِی خَلْفِی وَ نُورَاً عَنْ یمینی وَ نُورَاً عَنْ شِمالِی وَ نُورَاً مِنْ فَوقِی وَ نُورَاً مِنْ تَحْتِی. اَللَّهُمَّ زِدْنِی نُورَاً وَ اَعْطِنی نُورَاً وَاجْعَلِنی نُورَاً بِحَقِّ حَقِّک یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ(جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 580)

 خدایا در قلب، گوش، چشم، گوشت، خون، استخوان و پیش و پس و راست و چپ و بالا و پایین من نور قرار بده! نور مرا زیاد فرما و به من نور عطا کن و مرا نور بگردان به حق خودت ای رحم کننده ترین رحم کنندگان.

پیامبرصلی الله وعلیه وآله از خداوند طلب بصیرت به وسیله قرآن می نماید:

 اَللَّهُمَّ نُوِّر بِکتابِک بَصَری وَاشرَح بِهِ صَدرِی وَ فَرِّح بِهِ قَلْبِی وَاطلِقْ بِهِ لِسانِی وَاستَعْمِلْ بِهِ بَدَنی وَ قَوِّنِی عَلی ذَلک، فَاِنَّهُ لاَحَولَ وَلاَ قُوَّةَ اِلّابک

 بار خدایا! دیده بصیرت مرا به کتابت روشن نما و به وسیله آن سینه ام را فراخ گردان و دلم را با آن شاد ساز و زبانم را به آن باز و گویا کن، بدنم را در راه آن به کار گیر و در این زمینه نیرویم بخش؛ زیرا که هیچ حرکت و قدرتی جز به وسیله تو نیست.

قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلَٰهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ ۗ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ (آیه 46سوره انعام) بگو: «به نظر شما، اگر خدا شنوایى شما و دیدگانتان را بگیرد و بر دلهایتان مُهر نهد، آیا غیر از خدا کدام معبودى است که آن را به شما بازپس دهد؟» بنگر چگونه آیات [خود] را [گوناگون‌] بیان مى‌کنیم، سپس آنان روى برمى‌تابند؟

وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۚ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ(سوره مؤمنون آیه۷۸.) و اوست آن کس که براى شما گوش و چشم و دل پدید آورد. چه اندک سپاسگزارید.

امام صادق (ع)- خطاب به مفضّل بن عمر -: اى مفضّل ! اکنون به این حواسى که خداوند از میان همه آفریدگان ، آنها را به انسان اختصاص داد و بدین واسطه ، او را بر دیگران گرامى داشته است ، بنگر. چگونه چشمان انسان به سان چراغ هایى که فراز مناره است ، در سر انسان قرار گرفته تا قادر به مطالعه ى اشیا باشد و در اندام هاى پایین تر (از قبیل دست و پا) قرار نگرفته است تا آفت ها بدان برسد و از پرداختن مستقیم به کار و حرکت ، چیزهایى بدانها برسد که ناتوانش سازد، در آن اثر گذارد و از آن بکاهد. چشم ها در اندام هاى میانى بدن (چون شکم و پشت ) نیز قرار نگرفته است تا چرخش آنها به سوى چیزها و نگاهشان به سوى اشیا، دشوار باشد. بدین سان ، از آن رو که جاى چشم ما هیچ کدام از این اندام ها نبوده ، عالى ترین جاى حواس ، همان سر است که خود، به صومعه حواس مى مانَد.
حواس نیز پنج چیز قرار داده شده که پنج چیز را درک مى کنند تا چیزى از این محسوسات ، از کف نرود. چشم آفریده شده است تا رنگ ها را درک کند. اگر رنگ ها وجود داشتند و در این حالت چشمى نبود که آنها را درک کند، هیچ سودى در آنها متصور نبود.
گوش آفریده شده تا صداها را درک کند. اگر صداها وجود داشتند و گوش ‍ نبود که آنها را ادراک کند، دیگر هیچ نیازى به آنها نبود و هیچ مقصودى را برآورده نمى ساختند. دیگر حواس نیز چنین اند.
از سویى دیگر نیز همین حقیقت ، صادق است . اگر چشم وجود داشت ، ولى رنگ ها وجود نمى داشتند، چشم را هیچ خاصّیتى نبود؛ یا اگر گوش ‍ وجود داشت ، ولى صداها وجود نمى داشتند گوش را هیچ جایگاهى نبود. پس ببین که چگونه این حواس و محسوس ها با همدیگر اندازه و همسان شده اند و هر حسى را محسوسى است که بر آن اثر مى گذارد و هر محسوسى را نیز حسى است که آن را درک مى کند. با وجود اینها چیزهایى همانند نور و هوا، واسطه ى میان حواس و محسوس ها آفریده شده اند که حواس ، جز به کمک آنها کامل نمى شوند؛ چه ، اگر نورى که رنگ را بر چشم آشکار سازد، نبود، چشم نمى توانست رنگ را درک کند و اگر هوایى که صدا را به گوش برساند، نبود، گوش نیز نمى توانست صدا را درک کند.
پس آیا بر هر کس که نگاهى درست بیفکند و فکر خویش را به کار گیرد، پوشیده مى ماند که پدیده اى چون فراهم بودن حواس و محسوس هاى همسان و همنواخت با یکدیگر، و نیز فراهم شدن چیزهاى دیگر به کمک آنها کامل مى شود و توصیف آنها را گفتم ، مى تواند از چیزى جز هدفدارى و اندازه گیرى از جانب خداى لطیفِ آگاه ، سرچشمه گرفته باشد؟
اى مفضّل ! در زندگى نابینایان و خللى که در کارشان روى مى دهد، اندیشه کن و ببین که چگونه چنین کسى ، نه جاى گام هاى خویش را مى بیند، نه پیش روى خود را مى بیند، نه میان رنگ ها تفاوت مى گذارد، نه چشم اندازهاى زیبا و زشت را از هم باز مى شناسد، نه اگر از سویى به او حمله ببرند، گودالى را که پیش پایش هست ، مى بیند، نه اگر ضربه ى شمشیرى به سویش فرود آید، دشمن و ضربت او را مى بیند، و نه به انجام دادن کارهایى چون : نوشتن ، داد و ستد و زرگرى راهى مى یابد، تا آن جا که اگر کارآیى ذهنى وى نبود، به پاره سنگى افتاده بر زمین مى مانست ...
اى مفضّل ! در پلک چشم ، تاءمل کن و بنگر که چگونه به سان پوشش ، بر آن قرار گرفته و چگونه مژه گاه ها به آویخته گاه هاى ریسمان مى مانند و چه سان خداوند، چشم را در درون غار خویش نشانده و پرده موهایى (که اطراف آن است )، بر آن افکنده است .(توحید مفضل)

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِکَ أَزْکَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ(30)  وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ..... (31) (سوره نور)

به مردان با ایمان بگو: دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزه‌تر است، زیرا خدا به آنچه مى‌کنند آگاه است

و به زنان با ایمان بگو: «دیدگان خود را [از هر نامحرمى‌] فرو بندند و پاکدامنى ورزند.......

وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا(36)(سوره اسراء)

و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
گوش ، چشم ، دل و قلب در روز قیامت بازخواست مى شوند و از هر یک سوال مى شود که چه مقدار به وظایف مقرر خود عمل کردند؟ و چه مقدار از وظایف خود تعدى نمودند؟

گوش وچشم و عقل، ابزار شناخت انسان و از مهم‌ترین نعمت‌هاى الهى است

وَ أَمَّا حَقُّ بَصَرِکَ فَغَضُّهُ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَکَ وَ تَرْکُ ابْتِذَالِهِ إِلَّا لِمَوْضِعِ عِبْرَةٍ تَسْتَقْبِلُ بِهَا بَصَراً أَوْ تَسْتَفِیدُ بِهَا عِلْماً فَإِنَّ الْبَصَرَ بَابُ الِاعْتِبَارِ

اما حق چشمت برتو آنست که برگردانی آنرا از چیزی که خداوند ترا از دیدن آن منع نموده است و بی جهت به هر طرف و هر چیز نظر نکنی؛ مگر در جائی که موجـب پند و عبرتی باشد یا سبب بصیرت و بیداری گردد و یا علمی از آن استفاده شود زیرا چشم دروازه پند و عبرت گرفتن است.

خداوند چشم را در انسان قرارداد تا حقایق هستی را مشاهده نموده و به عظمت خالق پی برد؛ نه اینکه هر چه در مقابلش افتاد بنگرد و دل را تحریک کند. بسیاری از اضطراباتِ قلب به واسطه نگاههای آلوده و حرام است. زمانی که نگاه پاک باشد دل روشن می‏ شود، ولی زمانی که چشم آلوده به گناه شد، لغزش دل بر صاحبش آشکار می‏ گردد و زمانی که حق بصر ادا شود، شخص اهل بصیرت می ‏شود و حق آن را امام سجاد(علیه السلام) در راستای آیه کریمه سوره نور تفسیر می‏ فرماید که «حق البصرِ اَنْ تغضَّه عما لا یحلُّ لک و تعتبر بالنظر به»؛ حق بینایی آن است که آن را بپوشانی از آنچه دیدن آن حرام است و با دیده عبرت‏ انگیز به حوادث بنگری.

در زمینه وضع چشم از امیرالمؤمنین علیه السلام روایات مهمى به مضامین زیر نقل شده:

ألْعُیُونُ مَصائِدُ الشَّیْطانِ «1».دیده ها دام ها و تورهاى شیطان است.ألْعَیْنُ رائِدُ الْفِتَنِ «2».چشم راهبرى به سوى فتنه هاست.

ألْقَلْبُ مَصْحَفُ الْبَصَرِ «3».دل انسان جایگاه نقش دیده هاى اوست.مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ أراحَ قَلْبَهُ «4».آن کس که دیده بپوشاند، دلش را آسوده ساخته است.مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ قَلَّ أسَفُهُ وَأمِنَ تَلَفَهُ «5».هر کس دیده بپوشد، تأسفش کم و از هلاکت در امان مى ماند.

نِعْمَ صارِفُ الشَّهَواتِ غَضّ الْأبصارِ «6».دیده پوشى از حرام چه عامل نیکى، براى برگرداندن انسان از افتادن در دام شهوت است.

مَنْ عَفَّتْ أطْرافُهُ حَسُنَتْ أوْصافُهُ «7».آن کس که عفت نظر دارد، اوصافش نیکوست.

از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام روایاتى در این زمینه به مضامین زیر آمده:

غَضُّوا أبْصارَکُمْ تَرَوْنَ الْعَجائِبَ «8».دیده ها فرو پوشید، تا عجایب ملک و ملکوت را بنگرید.ایّاکُمْ وَفُضُولَ النَّظَرِ فَانَّهُ یَبْذُرُ الْهَوى وَیُولِدُ الْغَفْلَةَ «9».از چشم اندازى به آنچه حضرت حق نمى پسندد، خوددارى کنید که نظر بازى تخم هوا و هوس مى پاشاند و باعث غفلت از حقیقت مى گردد.لَیْسَ فِى الْبَدَنِ شَى ءٌ أقَلَّ شُکْراً مِنَ الْعَیْنِ، فَلا تُعْطُوها سُؤْلَها فَتَشْغَلَکُمْ عَنْ ذِکْرِاللّهِ «10».

در بدن عضوى کم شکرتر از چشم نیست، خواسته هایش را اجابت نکنید که شما را از یاد خدا باز مى دارد.

عَمَى الْبَصَرِ خَیْرٌ مِنْ کَثیرِ النَّظَرِ «11».کورچشمى بهتر است از زیاد نظر کردن.اذا أبْصَرَتِ عَیْنُ الشَّهْوَةِ عَمِىَ الْقَلْبُ عَنِ الْعاقِبَةِ «12».هرگاه دیده شهوت باز شود، چشم دل از عاقبت بینى کور مى گردد.

امام صادق علیه السلام به عبداللّه بن جندب فرمود:عیسى بن مریم به یارانش گفت:

ایّاکُمْ وَالنَّظْرَةَ فَانَّها تَزْرَعُ فِى الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَکَفى بِها لِصاحِبِها فِتْنَةً، طُوبى لِمَنْ جُعِلَ بَصَرُهُ فى قَلْبِهِ وَلَمْ یُجْعَلْ بَصَرُهُ فى عَیْنِهِ «13».

از نظردوزى بپرهیزید که در قلب تخم شهوت مى نشاند و همان تخم افشانى براى ایجاد فتنه در آدم نظر باز کافى است.

خوشا به حال کسى که دیده اش در قلب است نه در چشم.

مَنْ أطْلَقَ ناظِرَهُ أتْعَبَ خاطِرَهُ (حاضِرَهُ) مَنْ تَتابَعَتْ لَحَظاتُهُ دامَتْ حَسَراتُهُ «14».آن کس که دیده خود را آزاد کند، امروزش را به سختى انداخته و هر کس دنبال نظربازى برود، به حسرت دائم دچار مى گردد.

کُلُّ قَوْلٍ لَیْسَ لِلّهِ فیهِ ذِکْرٌ فَلَغْوٌ، وَکُلُّ صَمْتٍ لَیْسَ فیهِ فِکْرٌ فَسَهْوٌ، وَکُلُّ نَظَرٍ لَیْسَ فیهِ اعْتِبارٌ فَلَهْوٌ «15».هر گفتارى که در آن یاد خدا نیست بیهوده است و هر سکوتى که در آن اندیشه نیست سهو است و هر نظرى که در آن عبرت نیست بازى است.

لِکُلِّ عُضْوٍ مِنْ ابنِ آدَمَ حَظُّ مِنَ الزِّنا، فَالْعَیْنُ زِناهُ النَّظَرُ «16».براى هر عضوى از فرزند آدم از زنا لذت است و زناى چشم، نظر است.مَنْ مَلَأَ عَیْنَهُ مِنْ حَرامٍ مَلَأَ اللّهُ عَیْنَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ النّارِ الّا أنْ یَتُوبَ وَیَرْجِعَ «17».هر کس چشم از حرام پر کند، خداوند در قیامت دیده اش را از آتش پر مى کند، مگر این که توبه کرده به حضرت حق بازگردد.

اشْتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَى امْرَأَةٍ ذاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَیْنَها مِنْ غَیْرِ زَوْجِها أوْ غَیْرِ ذِى مَحْرَمٍ مِنْها «18».غضب خداوند شدید است بر زن شوهردارى که چشم از غیر شوهر و یا غیر محرم خود پر کند.

ما مِنْ مُسْلِمٍ یَنْظُرُ امْرَأةً أوَّلَ رَمْقَةٍ ثُمَّ یَغُضُّ بَصَرَهُ الّا أحْدَثَ اللّهُ تَعالى لَهُ عِبادَةً یَجِد حَلاوَتَها فى قَلْبِهِ «19».اول گوشه چشمى از مسلمان که به نامحرم بیفتد، آن گاه به خاطر خدا در پوشد، خداوند براى او عبادتى ایجاد مى کند که شیرینى آن را در قلبش مى یابد.

ألْنَّظَرُ سَهْمٌ مَسمُومٌ مِنْ سِهامِ ابْلیسَ فَمَنْ تَرَکَها خَوْفاً مِنَ اللّهِ أعْطاهُ اللّهُ ایماناً یَجِدُ حَلاوَتَهُ فى قَلْبِهِ «20».نظر به نامحرمان تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است، هر کس به خاطر ترس از حق رها کند، خداوند ایمانى به او مرحمت مى کند که لذتش را در قلبش بچشد.

مَنْ نَظَرَ الىَ امْرأَةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ الىَ السَّماءِ أوْ غَمَضَ بَصَرَهُ لَمْ یَرْتَدَّ الَیْهِ بَصَرُهُ حَتّى یُزَوِّجَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْحُورِ الْعینِ «21».

«کسى که دیده اش به زنى بیفتد، آن گاه چشم به آسمان بدوزد، یا دیده فرو پوشد، پلک هایش بهم نرسد مگر این که خداوند مهربان حوریه اى به او تزویج کند».

(1)- غرر الحکم: 260، حدیث 5560؛ مستدرک الوسائل: 14/ 271، باب 81، حدیث 16687.(2)- غرر الحکم: 60، حدیث 667.(3)- نهج البلاغة: حکمت 409؛ بحار الأنوار: 68/ 328، باب 80، حدیث 25.(4)- غرر الحکم: 260، حدیث 5555؛ مستدرک الوسائل: 14/ 271، باب 81، حدیث 16687.(5)- غرر الحکم: 260، حدیث 5557؛ مستدرک الوسائل: 14/ 271، باب 81، حدیث 16687.(6)- غرر الحکم: 260، حدیث 5556.(7)- غرر الحکم: 256، حدیث 5428.(8)- مصباح الشریعة: 9، باب 3؛ بحار الأنوار: 101، 104، باب 34، حدیث 52.(9)- عدة الداعى: 313؛ بحار الأنوار: 69/ 199، باب 105، حدیث 29.

(10)- الخصال: 2/ 628، حدیث 10؛ بحار الأنوار: 101/ 35، باب 34، حدیث 20.(11)- غرر الحکم: 260، حدیث 5550؛ بحار الأنوار: 74/ 286، باب 14، حدیث 1.(12)- غرر الحکم: 305، حدیث 6978.(13)- تحف العقول: 305؛ بحار الأنوار: 75/ 283، باب 24، حدیث 1.(14)- جامع الأخبار: 93، فصل 51؛ بحار الأنوار: 101/ 38، باب 34، حدیث 33.(15)- الارشاد: 1/ 297؛ بحار الأنوار: 74/ 421، باب 15، حدیث 40.(16)- جامع الأخبار: 145، فصل 107؛ بحار الأنوار: 101/ 38، باب 34، حدیث 35.(17)- الأمالى، شیخ صدوق: 429، المجلس السادس والستون، حدیث 1؛ بحار الأنوار: 101/ 32، باب 34، حدیث 3.

(18)- ثواب الأعمال: 286؛ وسائل الشیعة: 20/ 232، باب 129، حدیث 25509.(19)- کنز العمال: 13059؛ میزان الحکمة: 13/ 6322، النظر، حدیث 20282.(20)- جامع الأخبار: 145، فصل 107؛ بحار الأنوار: 101/ 38، باب 34، حدیث 34.

(21)- من لا یحضره الفقیه: 3/ 473، باب النوادر، حدیث 4656؛ بحار الأنوار: 101/ 37، باب 34، حدیث 28.

حضرت صادق علیه السلام مى فرمایند:

از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: به چه وسیله براى موفق شدن به پوشیدن چشم از حرام استمداد مى شود؟ فرمود: به وسیله خضوع و اطمینان پیداکردن در تحت سلطنت و حکومت کسى که آگاه بر باطن توست.

و چشم، جاسوس قلب و سفیر عقل است، پس دیده از آنچه سزاوار دین تو نیست بپوشان و از آنچه قلب تو آن را مکروه مى دارد و یا عقل انکار مى کند دیده بردار.

رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:

دیده از محرمات بپوشانید تا امور عجیب مشاهده کنید و خداوند متعال فرموده، به مؤمنان بگوى که چشمان خود را بپوشانند و شهوت هاى خود را حفظ کنند.

حضرت عیسى به یاران گفت:

از چشم دوختن به ممنوعات خوددارى کنید؛ زیرا این چنین نظر تخم شهوت ها و فرع و شاخه فسق و فجور است.

فرمانده و حاکم چشم مانند قواى ظاهرى دیگرى بدن قلب است و قلب نیز در تحت سیطره و حکومت و نفوذ پروردگار جهان که حکومت بر همه قواى مادى و معنوى و نیروهاى جهانى دارد، کار مى کند.

پس اگر قلب در مقابل عظمت پروردگار متعال خاشع و فرمانبردار و مطیع گشت، حکومت و فرمان او نیز از محیط رضایت و دستور خداوند متعال خارج نخواهد شد و در صورتى که قلب انسان منزل شیطان و محل نفوذ و تصرف ابلیس قرار گرفت، قهراً چشم و گوش و زبان و دست و پاى انسان نیز مقهور و مغلوب هوا و هوس هاى شیطانى و تحت نفوذ و اراده و تصرف و حکومت جنود ابلیسى واقع خواهد شد.

چشم گذشته از آن که وسیله بروز صفات قلبى و آلت درک و احساس است، موجب شدت تیرگى و امتداد محجوبیت قلب بوده و سبب مزید فسق و فجور و شهوترانى خواهد بود و به عبارت دیگر، نظر اول چشم به اقتضاى باطن و به دستور و اراده قلب صورت مى گیرد و در عین حال همین نظر مقام اقتضا و قوه باطنى را به مرتبه فعلیت درآورده و تحریک و تشدید و تقویت و تمدید مى کند.

آرى، اگر هوا و هوس و امیال و غرایز و شهوت ها و خواسته ها در سایه حکومت قلب باشند و قلب محکوم حضرت حق، تمام اعضا و جوارح در میدان با عظمت بندگى فعالیت خواهند کرد و در این صورت انسان پادشاه دو جهان خواهد بود، گرچه دستش از امور مادى تهى باشد، ولى اگر امیال و غرایز در تصرف حکومت قلب باشند و قلب در تصرف حوزه حکومت شیطان، انسان ذلیل دنیا و آخرت خواهد بود، گرچه سلطنت ظاهرى جهان در کف او باشد.

در این قسمت از مطالب مربوط به دیه به چگونگی محاسبه دیه چشم در قانون مجازات اسلامی اشاره شده است که در ادامه می‌خوانید:

ماده 587 قانون مجازات اسلامی بیان می‌دارد: در آوردن و یا از بین بردن دو چشم بینا دیه کامل و هریک از آن ها نصف دیه دارد. چشم هایی که بینایی دارند در این حکم یکسانند هر چند میزان بینایی آن ها متفاوت باشد یا از جهات دیگر مانند شب کوری و منحرف بودن با هم فرق داشته باشند.
 
تبصره – هر گاه لکه دایمی موجود در چشم مانع بینایی قسمتی از چشم گردد در صورتی که تعیین مقدار آن ممکن باشد به همان نسبت از دیه کسر و در غیر این صورت آرش پرداخت می شود.
 
همچنین طبق ماده 588 قانون مجازات اسلامی در آوردن و یا از بین بردن چشم بینای کسی که فقط یک چشم بینا دارد و چشم دیگرش نابینای مادرزادی و یا به علل غیر جنایی از بین رفته باشد موجب دیه کامل است لکن اگر چشم دیگرش را در اثر قصاص یا جنایتی که استحقاق دیه آن را داشته است از دست داده باشد دیه چشم بینا نصف دیه کامل است.
 
ماده 589 قانون مجازات اسلامی دیه در آوردن و یا ازبین بردن هر چشمی که بینایی ندارد یک ششم دیه کامل است.
 
طبق ماده 590 مجازات اسلامی  دیه مجموع چهار پلک دو چشم دیه کامل دیه هر یک از پلک های بالا ، یک ششم دیه کامل و دیه هر یک از پلک های پایین یک چهارم دیه کامل است.
 
تبصره – هر گاه کسی چشم و پلک را یک جا از بین ببرد یک چهارم دیه کامل است.
 
همچنین ماده 591 بیان می‌دارد: شکافتن هر یک از پلک های بالا موجب یک ششم دیه و شکافتن هر یک از پلک های پایین موجب یک چهارم دیه است.
 برای تقویت چشم:
الف) نگاه کردن به آیات قرآن مجید.
ب ) خواندن آیه الکرسی بعد از نمازها و قراردادن انگشتان روی چشم ها در موقع خواندن آیه الکرسی.
ج ) گفتن «سبحان ربی العظیم و بحمده»و«لاحول ولا قوه الا باللّه العلی العظیم» بعد از نماز صبح ده مرتبه،
د ) در وقت خواب سرمه کشیدن چهار میل در چشم راست و سه میل در چشم چپ،
ه ) خواندن این دعا: «اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تجعل النور فی بصری و البصیره فی دینی و الیقین فی قلبی والاخلاص فی عملی والسلامه فی نفسی واسعه فی رزقی و الشکر لک ابدا ما ابقیتنی انک علی کل شی ء قدیر»

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۵۰
ابراهیم خندان