ابراهیم خندان

سوره مبارکه العنکبوت آیه ۶۹ وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ : و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

سوره مبارکه العنکبوت آیه ۶۹ وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ : و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

ابراهیم خندان

در این وبلاگ مطالب مختلف ارائه میگردد
تصویر فوق نمایی از روستای اسفندیار از توابع شهرستان طبس میباشد... .

✅امام علی بن موسی الرضا علیه‌‏السلام فرمودند:
هر کس بــا مسلمانى فقیر رو به رو شود و به او سلامى متفاوت با سلامى کند که به ثروتمند مى‏‌کند، روز قیامت خداوند عز و جل را دیدار کند در حالى که خدا از او در خشم است.

الإمامُ الرِّضا علیه‏السلام:
مَن لَقِیَ فقیرا مُسلِما فَسَلَّمَ علَیهِ خِلافَ سَلامِهِ علَى الغَنیِّ ، لَقِیَ اللّه‏َ عز و جل یَومَ القِیامَةِ وهُو علَیهِ غَضبانُ.

📚«أمالی صدوق،صفحه 359

تفاوت دیدگاه و رفتار نسبت به ثروتمندان و صاحب منصبان و قدرتمندان  با فقرا و اقشار ضعیف و زیر دست و کم برخوردار به گونه ای است که در سطح فردی و اجتماعی و بین‌المللی به وضوح مشاهده می‌شود و آثار وخیمی بدنبال دارد 
ضرب المثل است که .....آدم  پولدار بو نداره 
جرم و جنایت و ظلم  افراد و کشورهای ثروتمند و قدرتمند نسبت  به مردم خود یا کشورهای دیگر نادیده گرفته می‌شود و چهره ای متمدن و مترقی و عدالت خواه از آنها ترسیم می‌شود.
واز مردم و کشورهای ضعیف یا کم برخوردار چهره ای منفور و سیاه و تاریک ترسیم می نمایند و نکات قوت و خوبیهای آنها به شدت نادیده گرفته می‌شود
🌴وَ قَالَ علی [علیه السلام] إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ .
👌چون دنیا به کسى روى آورد ، نیکى هاى دیگران را به او عاریت دهد ، و چون از او روى برگرداند خوبى هاى او را نیز بربایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۲ ، ۱۳:۲۸
ابراهیم خندان

امروز تو گوگل سرچ کردم : زندگینامه شیخ بهایی 

گوگل گفت : بازم بابات کنارت نشسته 😐😂

 

بچه که بودم یه بار معلم قرآن گفت: مجسمه هایی که تو خونتون دارین حکم بُت رو دارن، منم از رو بچگی تا رسیدم خونه همه رو شکستم و چکش رو گذاشتم کنار یه مجسمه که باقی مونده بود.مامانم اومد دید گفت اینجا چی شده؟ گفتم از مجسمه بزرگ بپرس..


جوری کتکم زد صدای غاز وحشی میدادم 😐😂
 

معلم : وقتی در یخچال خونتون رو باز میکنی ، اولین چیزی که میخوری چیه ؟🤔

دانش آموز : لگد بابام 😐😂😳
 

اگر کشوری از فساد مبرا شده

و تبدیل به ملتی سرشار از تفکرات زیبا گشته است،

من عمیقا احساس می کنم

که سه نفر از اعضای کلیدی آن جامعه نقش داشته اند؛

کسانی همچون پدر، مادر و معلم

معلم:
امروزب بابات تلفن میزنم 😞
و بهش میگم که دست خط تو خیلی بده 😳
و همه مساله ها رو غلط حل میکنی😒

شاگرد:اقا ترخدا بهش نگید ؛دلش💔💔💔 میشکنه😁😁😰😰😰

معلم:واسه چی دلش میشکنه!!!😳😳😳


شاگرد :واسه اینکه همه ی تکلیفای منو بابام مینویسه😂😂😂😂
 

ویژگی های والدین و نتیجه آن :

مستبد:داشتن انتظار زیاد برای اطاعت و انقیاد، برخوردهای تنبیه کننده، نداشتن ارتباط کلامی و دوطرفه با فرزند، تشویق نکردن استقلال فرزند، توقع فرمان برداری بدون سؤال و بدون قید و شرط!

نتیجه: فرزندان اینگونه والدین، وابسته، منفعل، با سازگاری کم، اطمینان ضعیف به خود و بدون برخورداری از کنجکاوی های مثبت ذهنی و علمی بار می آیند.

آسانگیر:دادن آزادی زیاد، پذیرش بیقید و شرط فرزند، نداشتن هنجارها و ارزشهای معین، فقدان جهت دهی و شکل دهی رفتار فرزند و تنها حمایت کننده بودن.

نتیجه: فرزند؛ ناپخته و بدون احساس مسئولیت بار می آید، همرنگ جماعت میشود، قدرت مدیریت و رهبری پیدا نمیکند و…

بی تفاوت:غافل بودن از وضعیت فرزند، وقت نگذاشتن، متوجه خود بودن و هرچیز را برای خود خواستن!

نتیجه: تکانشی بارآمدن فرزند، بروز رفتارهای بزهکارانه، انحراف اخلاقی، اعتیاد به مواد مخدر، الکل و…

با اقتدار:گرم، قاطع، داشتن هنجارها و ارزشهای مشخص، انتظارات و توقعات متناسب با توانایی ها و نیازهای تحولی کودک، بها دادن به استقلال فرزند، انجام بحث های منطقی و روشن، توجیه منطقی مسائل و سپردن مسئولیت نهایی به فرزند.

نتیجه: فرزند؛ باکفایت، مسئول، مطمئن به خود، سازگار، خلاق و مشتاق فراگیری بارآمده و در تحصیل و مهارتهای اجتماعی مطلوب به موفقیت میرسد.

همچنین ثابت شده است که فرزندان والدین بااقتدار (به خصوص پدر)، از نظر روانی و اخلاقی سالم و از نظر تحصیلی و اجتماعی موفق بار می آیند، زیرا والدین و فرزندان با هم گفتوگوهای سازنده، صمیمانه و دوطرفه دارند. این بده بستان های کلامی، به رشد ذهنی فرزند کمک کرده و اساس محکمی را برای کفایت درونی و اجتماعی او پیریزی میکند.مباحث جدی و صمیمانه خانوادگی که در آنها قواعد ارزشی و انتظارات، آموزش داده شده به تصمیمهای مشخص میرسد. این امر به فرزند کمک میکند تا روابط اجتماعی را بهتر درک کند و نقش خود را به خوبی بشناسد و به سطح مطلوبی از قضاوت اخلاقی برسد.چون روابط صمیمانه همراه با احترام و پذیرش منطقی میان پدر و پسر و مادر و دختر برقرار میشود، همانندسازی با والد همجنس به خوبی صورت میپذیرد؛ چرا که یکی از عناصر مهم همانندسازی که نقش زیادی در کسب هویت جنسی وموفقیت در ازدواج دارد، ارتباط گرم و احترامآمیز با والد همجنس است.وقتی پدر و مادر با برخوردهای سازنده خود، فرزندان را جهت دهی نموده و شکل دادند، فرزندان مسئول، ساخته شده و موفق، منبع ارزشمندی برای تقویت اعتماد به نفس و رفتارها و روشهای تربیتی والدین میشوند و نتیجه آن بار دیگر به سیستم خانواده باز خواهد گشت.
 

سه محور اصلی فرزندپروری و تربیت فرزند :

۱.محبت-۲.پند و اندرز-۳.عمل

الف – اصل محبت در فرزندپروری :

اگر چه نیاز به محبت منحصر به سن خاصی نیست و به شهادت قرآن یکی از دلایلی که برادران یوسف را به سمت کشتن برادر شان سوق داد نیاز آنان به محبت پدرشان یعقوب بود اما این نیاز در کودکان به نحو شگفت انگیزی شدیدتر بوده و شاید بتوان از مهمترین نیازهای آنان برای تکامل شخصیتشان بر شمرد .چرا که شخصیت کودک به واسطه ی آن شکل می گیرد و وجود آن انگیزه ی فرد را نسبت به انجام عمل درست دو چندان می کند .اگر والدین در ابراز آن نسبت به فرزند کوتاهی کنند بی تردید کودک برای جلب آن به سوی دیگران تمایل پیدا می کند از هر راهی وارد شود تا محبت دیگران را به سمت خود معطوف دارد و چه بسا راهی را که برای نیل به این مقصود برمی گزیند به تباهی وی بینجامد. چرا که برای رسیدن به آن تسلیم خواسته های نا مشروع دیگران شده مشکلات کودک به شمار می رود.

پیش بینی کارآمدی کودک در آینده

اگر بخواهیم به میزان کار آمدی فرد در آینده واقف شویم می توان آن را در میزان محبتی که از جانب خانواده به کودک ابراز می شود جستجو نمود هر قدر این محبت و مهرورزی بیشتر و اصولی تر باشد می توان انتظار داشت کودک ما در آینده از کار آیی بهتری در مواجهه به فراز و نشیب های زندگی بر خوردار باشد .باید مراقب باشیم که در صورت بروز کوچکترین خطا از سمت کودک وی را از محبت خود محروم ننموده و به او اعلام نکنیم که دیگر دوستش نداریم این مسئله نه تنها اثری ندارد بلکه کودک را به این فکر می اندازد که پناهگاهی برای خود بیابد و از دیگران طلب یاری نموده و به سوی آنان سوق پیدا می کند .هیچگاه در محیط منزل شرایطی ایجاد نکنید که کودک احساس کند که وی مزاحم است .در زمینه محبت مادران نقشی پر رنگ تر دارند چرا که کودک سرشار از نیاز نسبت به محبت مادر است و از آن لذت می برد و روح نا آرام او آرامش می یابد و اگر مهر مادری را احساس نکند بسرعت شکننده می شود و اختلالات رفتاری در وی مشهود می گردد.کودک باید محبت والدین را لمس کند تا بپذیرد دارای ارزش واحترام است .

ب -پند و اندرز در فرزندپروری :

انتقال مفاهیم بلند به فرزندان در پند و اندرز ها نهفته است تا وقتی که انسان برای انتقال مفاهیم فرزند خود را در معرض سخنان نیک و آموزنده قرار ندهد کودک چگونه باید از سر انجام خیر و شر اعمال خود آگاه گردد؟این والدین هستند که باید بطور مستمر کودکان خود را برای آماده شدن جهت پذیرش مسئولیت ها آموزش دهند و این آموزش ها باید در قالب نصایح خیر خواهانه صورت پذیرد تا فرد نسبت به انجام آنها متعهد گردد.با تمسک به پند واندرزها ی به موقع و حساب شده می توانیم زمینه ی رشد همه جانبه ی کودک خود را فراهم کرده و در او شخصیتی قابل اعتماد پدید آوریم به گونه ای که انجام اعمال زشت را در شان خود ندیده و به آنها تن در ندهد .

ج-اصل عمل در فرزندپروری :

اگر در فرایند تربیت کودک نتواند میان توصیه های پی در پی والدین وانجام آن توصیه ها بوسیله آنان تناسب برقرارنماید بی شک نمی توان انتظار داشت که در روند تربیت به موفقیت دست یا فته ایم وقتی پدری از فرزند خود می خواهد تا همیشه به دیگران احترام بگذارد و ساعت ها در مدح این موضوع و مذمت بی احترامی به دیگران سخن وری می نماید اما در عمل فرزند می بیند که پدرش به راحتی در مسائل مختلف لب به توهین وبی احترامی می گشاید دچار تعارض شده ونا خودآگاه فرد در مواردی برای رهایی از واکنش های منفی دیگران در قبال اعمال خود عصبانیت را راه چاره می پندارد.

کودک باید شیرینی توصیه های والدین را در کام آنان ببیند تا بتواند با آنها همراه شود و اطمینان پیدا کند که مسائلی که به وی دیکته می شود دارای بار معنایی بوده ودر زندگی او سرنوشت ساز است وآنگاه او می کوشد تا به اندرزهای تربیتی جامه ی عمل بپوشاند چرا که سعادت خود را در عمل نمودن به نصایح والدین وشقاوت خود را در سرباز زدن از سفارشات آنان می پندارد .

 

بهداشت روانی کودکان به شیوه تعامل والدین با آن ها بستگی دارد با وجودی که هر پدر و مادری در آرزوی فراهم ساختن بهترین امکانات در خانه هستند، امّا ممکن است به شیوه صحیحی آن ها را در اختیار فرزندانشان قرار ندهند. بهداشت روانی کودکان به شیوه تعامل والدین با آن ها بستگی دارد. با وجودی که هر پدر و مادری در آرزوی فراهم ساختن بهترین امکانات در خانه هستند، امّا ممکن است به شیوه صحیحی آن ها را در اختیار فرزندانشان قرار ندهند زیرا هنوز روش منحصر به فردی برای تربیت فرزندان اختراع نشده است. علتش این است که هیچ دو بچه ای شبیه هم نیستند. تفاوت بین بچه ها بیش از آن چیزی است که ما معمولاً تصور می کنیم. به علاوه، فرهنگ، جامعه، جنسیت و بسیاری عوامل دیگر در تربیت کودکان دخالت دارند.روان شناسان خاطر نشان می کنند که سبک های متفاوتی برای فرزندپروری وجود دارد. آن ها عقیده دارند که سبک های فرزندپروری را می توان بر حسب دو عامل محبت و کنترل پدر و مادر، به چهار دسته تقسیم کرد.

۱) نوع A (کنترل زیاد، محبت کم)

برخی از والدین عقیده دارند که سخت گیری نسبت به فرزندان، بهترین شیوه تربیتی و ضامن موفقیت آن ها در آینده است. در این راستا، برخی از والدین سخت گیری را از اندازه می گذرانند.آن ها فراموش می کنند که هر کودکی به طور طبیعی تمایل به آزادی و استقلال عمل دارد. سخت گیری بیش از حد، روح آزادی را در کودک از بین می برد و این ایده غلط را در او به وجود می آورد که آزاد و مستقل بودن، نامطلوب است. در دنیای پر رقابت امروز، کودک باید دارای اعتماد به نفس باشد. و این نیز تنها از طریق پشتیبانی والدین به دست می آید.

در شرایطی که پدر و مادر تنها سخت گیری و کنترل و نه عشق و محبت را به کار گیرند، فرزندان شخصیت فردی خود را از دست می دهند و در تصمیم گیری های مناسب در زندگیشان ناکام می مانند زیرا همیشه این پدر و مادر بوده اند که تصمیمات لازم را برای آن ها گرفته اند.

روان شناسان به این پدیده، فرزندپروری قدرت طلبانه می گویند. کودکانی که دارای والدین قدرت طلب باشند، استقلال لازم را به دست نمی آورند و در شرایطی که نیازمند تصمیم گیری باشند، دچار اضطراب می گردند. آن ها تمایل پیدا می کنند که در تمام فعالیت ها نقش دوم را بازی کنند.این کودکان در بزرگسالی نمی توانند نقش رهبری را بر عهده بگیرند. همیشه این احتمال وجود دارد که آن ها در کلیه زمینه ها احساس زیردستی نسبت به دیگران داشته باشند. در واقع، این کودکان هرگز نخواهند توانست به اهداف مورد نظر خود در زندگی دست یابند.

۲) نوع B (کنترل کم، محبت زیاد)

این نوع دیگری از فرزندپروری است که در آن، والدین عشق و محبت بیش از اندازه، بدون اعمال کنترل های لازم را ابراز می دارند. این گونه پدر و مادرها، تحت تأثیر این کج فهمی و سوء برداشت که «روان شناسان با تنبیه مخالفند»، از به کار بردن هر نوع تنبیهی اجتناب می کنند. در واقع، کودکان بر حسب رفتار و اعمالشان، به تنبیه متناسب نیاز دارند.تشویق و تنبیه تنها شیوه ای است که باعث می شود کودک بین آنچه درست و آنچه نادرست است فرق قائل شود. از طریق تشویق و تنبیه والدین است که ارزش های فرهنگی فرا گرفته می شوند. اگر شرایط ایجاد کند کودک به تنبیه نیاز دارد. اشتباه عمومی این است که از یک طرف، بسیاری از والدین در تنبیه کردن رفتارهای ناسازگار و ناهمخوان نشان می دهند.کودکی در یک موقعیت برای کاری که کرده است توبیخ می شود و در موقعیت دیگر، انجام همان کار یا نادیده انگاشته می شود و یا حتی مورد تشویق قرار می گیرد. این کار، کودک را گیج می کند و مورد مخالفت روان شناسان قرار دارد. از طرف دیگر، برخی از والدین، حتی در شرایطی که کودک باید تنبیه گردد، از این کار سرباز می زنند و یا با او مخالفت نمی کنند.

روش صحیح و متعادل، پذیرش فرزند و محبت به او، و در عین حال تنبیه او به خاطر برخی کارهاست. این رفتار به کودک این حس را القاء می کند که والدین دوستش دارند امّا برخی رفتارها و اعمال او را تائید نمی کنند. در شرایط نوع B ، کودک احتمالاً لوس بار می آید و الگوهای رفتاری ضداجتماعی و مجرمانه از خود نشان می دهد.

۳) نوع C (کنترل کم، محبت کم)

کودک نمی تواند در خلاء عاطفی رشد یابد. اگر والدین هیچگونه عشق و محبتی نشان ندهند، زندگی برای کودک بی ارزش و بی ثمر می شود. کودکان به طور طبیعی بیشتر هیجانی و احساسی هستند تا عقلانی و منطقی. رشد صحیح شخصیت از ترکیب هماهنگ این دو صورت می گیرد.هنر این ترکیب، تنها در صورتی که والدین بتوانند محبت و کنترل را به نسبت صحیح به فرزندشان نشان دهند، به دست می آید. هنگامی که والدین رفتار فرزند را کنترل کنند، او درک می کند که کنترل کردن برای یک زندگی اجتماعی آرام، کاملاً ضرورت دارد.

به همین ترتیب، فرزندان نیاز به محبت دارند. هنگامی که فرزند احساس خطر می کند، آغوش مادر به او اطمینان و آرامش می بخشد. تماس بدنی بین مادر و کودک، مطمئناً نخستین شاخص عشق و محبت نزد فرزند است.همچنان که کودک بزرگ تر می شود، کلمات اطمینان بخش مادر، جای آغوش او را می گیرد. نیازی به ذکر این نکته نیست که بیان عشق و محبت، ضرورت قطعی برای رشد سالم فرزند دارد و در غیاب آن، شخصیت کودک دچار اختلال خواهد شد.کودکانی که دچار فقر و محرومیت هیجانی و عاطفی باشند نمی توانند شریک خوبی در زندگی زناشوئی باشند زیرا پیوند موفق بین زندگی دو فرد از طریق عشق برقرار می گردد.بنابراین، هیجانات باید به شیوه قابل قبولی تنظیم و کنترل گردند. کنترل والدین، راهنمایی لازم برای بیان احساسات و هیجانات را در اختیار فرزندان قرار می دهد.همچنین ساختار لازم که احساسات در چهارچوب آن بروز داده شوند را در اختیار می گذارد. فرزندپروری بدون کنترل و محبت، مطلوب نیست. به این دلیل است که روان شناسان این نوع فرزندپروری را «غافل و بی مبالات» می نامند.

۴) نوع D (کنترل زیاد، محبت زیاد)

از آنچه تا کنون گفته شد کاملاً روشن است که بهترین شیوه فرزندپروری آن است که همراه با کنترل مناسب و محبت کافی باشد. والدین باید بین کودک به عنوان یک انسان از یک سو و رفتارهای کودکانه او از سوی دیگر، تفاوت قائل شوند.

والدین نوع D این فرق را بین کودک و اعمالش قایل می شوند. آن ها کودک را به خاطر رفتارهای پسندیده اش تشویق و به خاطر اعمال ناپسندش تنبیه می کنند.این والدین رفتار سازگار و همخوانی در ارتباط با فرزندانشان دارند. آن ها فرزندشان را با تنبیه به خاطر رفتاری در یک روز و تشویق به خاطر همان رفتار در روز دیگر، گیج نمی کنند. کودکان نیز همانند همه ما، رفتارهای سازگار را بسیار آسان تر از رفتارهای نامتعادل درک می کنند.مهم ترین نکته در اینجا این است که هنگامی که کودک برای رفتارش تنبیه شد درک می کند که پدر و مادرش هنوز به او به عنوان یک فرد عشق می ورزند.نقطه مقابل این، هنگامی است که والدین به طور کلی فرزند را طرد کنند. هنگامی که فرزند حس کند که والدین او را به طور کامل از خود رانده اند، احساس تنهایی و درماندگی خواهد کرد.این امر می تواند باعث کاهش اعتماد به نفس کودک گردد و به افسردگی، پرخاشگری، قطع عضو و حتی خودکشی او بیانجامد. روان شناسان، فرزندپروری نوع D را «موثق» می نامند.

منابع:

۱.Niniban.com/Accessed ۲۳ jan ۲۰۱۹

۲.alamot.com/ Accessed ۶ apr ۲۰۱۸

۳.mehcom.com/محور اصلی فرزند پروری اسلامی ۳

https://vista.ir/article/۳۰۹۴۹۶/

 

معلم تاریخم از نردبون افتاده بود رفتم
 ملاقاتش گفتم چرا سقوط کردین؟ 


گفت خوشگذرانی خودم، دسیسه‌ی همسرم و 
وابستگی به عوامل خارجی 😐😐😂



حدیث امام علیکمال گرایی و فضیلت خواهی از ویژگی های هر انسانی است. دیدن فضیلت و کمال در الگوهای دینی، سیاسی، اجتماعی و … باعث می شود انسان درصدد الگوبرداری از آن ها برآید. موثرترین روش تربیتی ارائه ی الگو است چرا که هر دانش آموزی در زندگی نیازمند یک الگو است.
دانش آموز نیاز دارد که بداند چه رفتاری خوب و چه رفتاری بد است، چه کاری را باید انجام دهد و چه کاری را نباید انجام دهد همه ی این ها از روش الگویی تعلیم و تربیت نشات می گیرد.
ارزش معلمدر این میان معلم به دلیل ارتباط مستمر و مستقیم با دانش آموز نقش بسزایی دارد. یک معلم خوب با روش هایی همچون مهربانی، احترام به شخصیت دانش آموز، انجام بازی ها، به کارگیری روش های غیر مستقیم نظیر برنامه های هنری و قصه گویی، پرهیز از سرزنش دانش آموز در مقابل دیگران، دروغ نگفتن، اجتناب از سخنان زشت و حفظ آراستگی ظاهری دانش آموزان را با تعالیم اسلامی و انسانی آشنا کرده و نقشی مهم در تربیت صحیح آنان خواهد داشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۰۰ ، ۱۵:۱۲
ابراهیم خندان

بسم الله الرحمن الرحیم

امام رضا علیه السلام فرمودند:

هر کس به خدا خوش گمان باشد، خداوند مطابقِ گمان او، با وی رفتار می کند و هرکس به روزیِ کم راضی باشد، خداوند عمل کم را از او می پذیرد. و هرکس به روزی حلال اندک خشنود باشد، هزینه زندگی اش سبک می شود و خانواده اش در نعمت خواهند بود و خداوند، او را از بیماری و درمان دنیا آگاه می‌کند و به سلامت، از دنیا به خانه سلامت (آخرت) بیرون میبَرد.

امام رضا علیه السلام: مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّه ِ کانَ اللّه ُ عِنْدَ ظَـنِّهِ بِهِ وَ مَنْ رَضیَ بِالْقَلیلِمِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللّه ُ مِنْهُ الْیَسیرَ مِنَ الْعَمَلِ وَ مَنْ رَضیَ بِالْیَسیرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّت مَؤُونَتُهُ وَ تَنَعَّمَ اَهْلُهُ، وَ بَصَّرَهُ اللّه ُ داءَ الدُّنیا وَ دَواءَها ، وَ اَخْرَجَهُ مِنْها سالِما اِلی دارِ السَّلامِ.

 

«اصول کافی،  جلد۸، صفحه۳۴۷»

 

 

https://www.iribnews.ir/fa/news/3132806/%D8%B1%D8%B2%D9%82-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۰ ، ۰۹:۲۱
ابراهیم خندان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
.............
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾

و به نفس و آنکه آن را درست و نیکو نمود، (۷)

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾

پس بزه کاری و پرهیزکاری اش را به او الهام کرد. (۸)

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿٩﴾

بی تردید کسی که نفس را [از آلودگی پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد. (۹)

وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿١٠﴾

و کسی که آن را [به آلودگی ها و امور بازدارنده از رشد] بیالود [از رحمت حق] نومید شد. (۱۰)

نقل از مرحوم آیت الله فلسفی رحمه الله علیه

عبدالله بن جعفر، فی قرب الاسناد، عن الحسن بن ظریف، عن معمر، عن الرضا، عن ابیه موسی بن جعفر علیه السلام فی حدیث طویل، فی معجزات النبی صلی الله علیه و آله - قال: و من ذلک . ان وابصة بن معبد الاسدی اتاه، فقال: «لاادع من البر والاثم شیئا الا سالته عنه .» . فلما اتاه قال له النبی صلی الله علیه و آله: اتسال عما جئت له او اخبرک؟» . قال: «اخبرنی .» . قال: «جئت تسالنی عن البر والاثم .» . قال: «نعم » . فضرب بیده الی صدره، ثم قال: «یا وابصة: البر ما اطمانت الیه النفس، والبر ما اطمان به الصدر، والاثم ما تردد فی الصدر و جال فی القلب، و ان افتاک الناس و افتوک .» . (1)

یکی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله که وابصة بن معبد اسدی نام داشت، روزی از خانه ی خود بیرون آمد و با خود گفت: «می روم محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و از تمام نیکی ها و بدی ها از ایشان می پرسم .» .

به مسجد آمد . جمعی از اصحاب خدمت حضرت بودند . وابصه می خواست برود پهلوی حضرت بنشیند، اما یکی از اصحاب گفت: «ای وابصه! بنشین همین جا .» . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دعوا وابصة، ادن «بگذارید بیاید .» . وابصه آمد، پیش حضرت نشست .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «وابصه! می خواهی بگویم برای چه آمدی یا خودت می گویی؟» . وابصه عرض کرد: «یا رسول الله صلی الله علیه و آله! شما بفرمایید .» . حضرت فرمود: «برای این آمدی که از من از هر نیک و بدی و از هر خیر و شری بپرسی .» . عرض کرد: «بله; یا رسول الله .» .

حضرت، دست خود را روی سینه او زدند و فرمودند: «نیکی، آن است که دل انسان را خشنود می کند و موجب اطمینان و سکون خاطر برای انسان می شود، و بدی، آن چیزی است که اضطراب آور است و در دل، جولان و اضطراب ایجاد می کند .» .

این جمله ی «البر ما اطمانت الیه النفس . . .» ، برای من، خیلی جالب بود . بنده، گاهی پیش خودم فکر می کنم که «اگر این را از عالمی می پرسیدند، چه جوابی می داد؟» . فکر می کنم، شاید، ده یا بیست خوبی و تعدادی بدی را می شمرد . مثلا می گفت، صدق خوب است اما کذب ناپسند است، امانت پسندیده است و خیانت کار بدی است، و . . .

اما رسول خدا صلی الله علیه و آله با این جمله ی کوتاه، ضابطه و قاعده ی نیکی و بدی را بیان فرموده . و این، ضابطه ی مهمی است! ظاهرا، این بیان رسول خدا صلی الله علیه و آله را از این آیه ی شریف نیز می توان استفاده کرد:

«ونفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها» (2)

انسان، خودش، می یابد که نیکی چیست و بدی چیست; زیرا، ایزد تعالی، به او الهام کرده است و در نهاد هر انسانی قرار داده است که بدی ها و نیکی ها چیستند .

با این بیان، شاید گوشه ای از این آیه ی شریف که می فرماید: «و اقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون » (3) معلوم شود .

یک وقتی، در تفسیری دیدم که گاهی بعضی از بیرون مدینه می آمدند خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و به او می گفتند: «تو آمدی چه بگویی؟» . این کار، مکرر، اتفاق می افتاد . حضرت، در پاسخ آنان، آیه ای از قرآن را قرائت می فرمود و آنان مسلمان می شدند . در آن تفسیر آمده بود که یکی از افرادی که آمد و سؤال کرد و مسلمان شد، صحابی جلیل پیامبر صلی الله علیه و آله، عثمان بن مظعون بود .

آن آیه ای را که معمولا پیامبر صلی الله علیه و آله برای آنان تلاوت می فرمود، آیه ی «ان الله یامر بالعدل والاحسان وایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی یعظکم لعلکم تذکرون » (4) بود .

فرد سؤال کننده، وقتی این آیه را می شنید، مسلمان می شد . چرا او، با این آیه مسلمان می شد؟ چون، می دید همین است که دل اش می خواهد . فطرت او، این مطلب را می خواست و به آن کشش داشت .

در خطبه ی یکم نهج البلاغه حضرت امیر علیه السلام هدف از بعثت پیامبران را برانگیختن و بیدار کردن این وجدان های خفته و دفینه های درونی ما دانسته است:

فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه، لیستادوهم میثاق فطرته، و یذکروهم منسی نعمته، و یحتجوا علیهم بالتبلیغ، و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدرة; (5)

خداوند، پیامبران را پشت سر هم فرستاد، تا میثاق فطرت را و آن چیزهایی که خداوند از ما عهد و پیمان گرفته و آن هایی که در نهاد انسان ها گذاشته، شکوفا کند و آنانی را که خواب شان برده، بیدار کند و آنانی که زیر هواها و هوس ها و خواسته ها و شهوت ها پوشیده شده اند، بیرون آورد و گنج ها و دفینه های درونی ما را ظاهر کند .

این، همان دین است و شاید بشود گفت - و شاید آیه ی شریفه هم همین را می فرماید - که اگر کسی از ما بپرسد: «دین یعنی چه؟» جواب بدهیم، همین که فطرت اقتضا می کند . هر چه فطرت اقتضا دارد، آن را هم خدا از ما می خواهد .

در این جلمه ی حضرت امیر علیه السلام خطاب به فرزندش امام مجتبی علیه السلام مطلب زیادی نهفته است:

یا بنی! فتفهم وصیتی واجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک، واحب لغیرک ما تحب لنفسک، واکره له ما تکره لها، لاتظلم کما لاتحب ان تظلم، و احسن کما تحب ان یحسن الیک، واستقبح لنفسک ما تستقبحه من غیرک، و ارض من الناس ما ترضی لهم منک . (6)

حضرت علیه السلام می فرماید: خودت را ترازو قرار بده! این که فرموده: «خودت را میزان و ترازو قرار بده » ، یعنی میزان خوبی و بدی، خودت هستی و خودت می توانی بفهمی که این کار خوب است یا بد است . آنچه را که دوست داری در حق تو انجام دهند در حق دیگران انجام بده و آنچه را که دوست نداری دیگران در حق تو انجام دهند در حق دیگران انجام نده این همان فطرت است که دارد بیدارش می کند و امروزه از آن تعبیر می شود به محکمه ی وجدان و ملامت نفس که خداوند تعالی هم در قرآن به آن قسم خورده است «ولااقسم بالنفس اللوامة » این، عین همان مطلب پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرمود، نیکی، آن است که موجب آرامش و سکون و اطمینان خاطر انسان می شود .

تغییرپذیری فطرت

همین نفسی که در می یابد و درک می کند، قرآن می گوید، با گناه و اصرار بر آن تغییر می کند:

«و نقلب افئدتهم و ابصارهم کما لم یؤمنوا به اول مرة و نذرهم فی طغیانهم یعمهون » (7)

انسان، در اثر گناه، فطرت اش عوض می شود و خواسته های درونی انسان، با کثرت گناه، تغییر می کند . و گناه، کم کم، روی مغز و روی فکر و روی اعصاب و . . . اثر می گذارد و انسان، عوض می شود . این آدمی که از کار بد، بدش می آمد در اثر تکرار گناه، عوض می شود . در روایت دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چه گونه خواهد بود حال شما اگر روزگاری بیاید که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند؟» . سلمان عرض کرد: «یا رسول الله! چنین خواهد شد؟» . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بدتر از این هم می شود .» . سلمان عرض کرد: «بدتر از این چیست؟» . فرمود: «روزگاری می آید که مردم را به بدی امر می کنند و از نیکی باز می دارند!» . سلمان عرض کرد: «آیا چنین خواهد شد؟» . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «بدتر از این هم می شود! نیکی، بد می شود، و بدی، خوب می شود!» . (8)

این، همان معنای «و تقلبت افئدتهم و ابصارهم » است که اساسا، بدی، خوب می شود . در اثر کثرت بدی و در اثر تکرار عمل بد، فطرت عوض می شود . کسی که تازه می خواهد سیگار بکشد، دود سیگار، وقتی وارد حلق او می شود، مرتب سرفه می کند، اما کم کم عادت می کند، به طوری که دود فراوانی را به ریه اش فرو می برد و بیرون می دهد و خیلی هم کیف می کند! این، تمرین است که این کار را کرده و حال اش را تغییر داده است!

این تعابیر، مکرر، به عبارت های مختلف، در روایات مذکور است که اگر کسی گناه بکند، نقطه ی سیاهی در قلب اش حاصل می شود و اگر توبه کند، آن نقطه ی سیاه پاک می شود و اگر توبه نکند و تکرار کند، سیاهی، توسعه پیدا می کند تا جایی که تمام قلب را اشغال می کند . آن زمان، دیگر امید خیر در باره ی چنین بنده ای نمی رود . (9) پس باید ما حواس مان جمع باشد و این فطرت خدایی را از دست ندهیم .

پی نوشت ها:

1) وسائل الشیعه، ج 27، ص 166; قرب الاسناد، ص 135; بحار، ج 18، ص 118; بحار، ج 17، ص 228 .

2) شمس: 7- 8 .

3) روم: 30 .

4) نحل: 90 .

5) نهج البلاغه، خطبه ی 1، ص 34 .

6) مستدرک الوسائل، ج 11، ص 311 .

7) انعام: 110 .

8) بحار، ج 6، ص 307- 308 .

9) مستدرک الوسائل، ج 11، ص 333 . عن رسول الله صلی الله علیه و آله: اذا اذنب العبد کان نقطة سوداء علی قلبه . فان هو تاب واقلع واستغفر صفا قلبه منها و ان هو لم یتب و لم یستغفر کان الذنب علی الذنب والسوداء علی السوداء حتی یغمر القلب فیموت بکثرة غطاء الذنوب علیه وذلک قوله تعالی: «بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون » .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۰ ، ۰۹:۰۵
ابراهیم خندان
  • سالمند

     

    • کسی‌که به‌سبب پیری نمی‌تواند روزه بگیرد یا برای او مشقت دارد، وظیفه‌اش درخصوص روزه چیست؟

      روزه‌گرفتن بر او واجب نیست؛ اما:

    • الف. درخصوص قضای آن درصورت توانایی بدون‌مشقت:

      احتیاط واجب قضا کند (حضرت امام و امام خامنه ای و آیت الله مکارم).

      قضا واجب نیست (آیت الله سیستانی).

    • ب. درخصوص پرداخت فدیه:

      درصورت مشقت باید برای هر روز یک مد طعام گندم یا جو و مانند این‌ها به فقیر بدهد (حضرت امام، امام خامنه ای، آیت الله سیستانی، آیت الله مکارم).

      منبع

      1. العروه الوثقی، کتاب الصوم، فصل فی موارد جواز الافطار؛ توضیح المسائل مراجع، مسئلۀ۱۷۲۵و۱۷۲۶؛ منهاج الصالحین، کتاب الصوم، ذیل مسئلۀ۱۰۴۱؛ المسائل المنتخبه، مسئلۀ۴۷۴؛ امام خامنه ای، تحریر المسائل، ص298، ذیل م1030 و رساله آموزشی، درس63 و استفتاء خصوصی، شماره 773524، تاریخ 14/03/96؛

  •  
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۱۵
ابراهیم خندان

روزه مشاغل سخت

 

  • آیا برکسانی‌که کارهای سخت دارند، و مجبور هستند در بین روز کار کنند، روزه واجب است؟

    اگر روزه‌گرفتن برای آنان ضرر ندارد، ولی به‌علت مثلاً طولانی‌بودن روز و شدت گرما اتمام روزه بر آنان حَرَجی است و مشقّتی فوق‌العاده دارد که عادتاً تحمل‌پذیر نیست، باید از ابتدای روز، روزه بگیرند (‌سیستانی: باید به‌قصد قربت مطلقه روزه بگیرند.) هنگامی‌که دچار ضعف شدید یا تشنگی زیاد شوند که ادامۀ روزۀ ماه مبارک رمضان بر آنان حَرَجی شد، می‌توانند آب بیاشامند یا غذا بخورند ولی روزۀ آن‌ها باطل می‌شود (حضرت امام، امام خامنه ای، آیت الله سیستانی، آیت الله مکارم).

    منبع

    1. توضیح المسائل مراجع، اقتباس‌شده از مسئلۀ۱۵۸۱و۱۵۸۳؛ العروه الوثقی، کتاب الصوم، فصل فی شرائط صحة الصوم، الأمر السادس؛ سیستانی، منهاج الصالحین، مسئلۀ۱۰۲۹و۱۰۳۰؛ استفتائات امام، ج۱، ص۳۱۹؛ سیستانی، توضیح المسائل جامع، م1914؛ مکارم، سایت، (http://l1l.ir/4kf-) و استفتاء خصوصی، کد رهگیری:و 9606030002و (http://l1l.ir/4k5b) ؛ امام خامنه ای، سایت، احکام روزه، س8و9و10و12و77؛

  • اکتفا کردن در خوردن به مقدار ضرورت در صورت ناتوانی از ادامه روزه 

    آیا در خوردن و آشامیدن باید به حد ضرورت اکتفا شود یا خیر؟ و آیا امساک در ادامه روز لازم است یا خیر؟

    می تواند افطار کند و امساک لازم نیست (حضرت امام، امام خامنه ای).

    بنا بر احتیاط لازم، در خوردن و آشامیدن، به‌مقدار ضرورت اکتفا کنند و در ادامه روز امساک نماید (آیت الله سیستانی، آیت الله مکارم)

    منبع

    1. توضیح المسائل مراجع، مسئلۀ‌۱۵۸۱؛ سیستانی، منهاج الصالحین، مسئلۀ۱۰۳۰؛ امام خامنه ای، سایت، احکام روزه، س8 و9 و10 و12 و77؛ حضرت امام، تحریر الوسیله، شرائط صوم، اقتباس از م1 و استفتائات، ج1، احکام روزه، اقتباس از س47 و48 و50 و51.

  •  
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۱۳
ابراهیم خندان
  • روزۀ افراد معتاد

    روزه افرادی که معتاد به مواد مخدر هستند و امکان ترک مواد مخدر برای آنها وجود ندارد، چه تکلیفی نسبت به روزه دارند؟

    • اگر شخص معتاد توان گرفتن روزه را به صورت ادائی و قضائی را ندارد، واجب است روزه بگیرد و با فرض اضطرار در کشیدن تریاک، تکلیفش این است که از مفطرات غیر از کشیدن تریاک، امساک کند و آن را هم به‌مقدار ضرورت اکتفا کند (حضرت امام).

      صِرف آن مجوز براى ترک روزه نیست، ولى اگر روزه گرفتن براى ایشان ضرر داشته باشد یا تحمل آن همراه با مشقّت زیاد باشد، هر وقت به حرج افتاد مى‌تواند افطار نماید ولى تا در حرج واقع نشده، نباید روزه را باطل کند و در هر صورت قضاى روزه‌هاى ماه رمضان که فوت مى‌شود، واجب است (امام خامنه ای).

      استفاده از آنها اگر به وسیله تزریق باشد موجب بطلان نیست (آیت الله سیستانی).

      روزه بنابر احتیاط واجب صحیح نیست، و همگان قدرت ترک آن را لااقل در طول روزهای ماه رمضان دارند و این ماه مبارک، فرصت مناسبی برای ترک آن است (آیت الله مکارم).

      منبع

      1. امام خمینی، توضیح المسائل، ج۲، بخش استفتائات، ص۸۰۰، سؤال۱۴؛ استفتای خصوصی: امام خامنه ای، شماره استفتاء: 457574 و سایت، احکام روزه، اقتباس از سوال 77و 150؛ آیت الله سیستانی، کد : ۲۰۷۶۴۷؛ آیت الله مکارم، کد : 9304140475و سایت، پرسش و پاسخ، yon.ir/2XavL؛

    • قضای روزه معتاد

      معتادی که توان گرفتن قضای روزه را هم ندارد، چه تکلیفی دارد؟

      اگر شخص معتاد توان گرفتن روزه را به صورت ادائی و قضائی را ندارد، واجب است روزه بگیرد و با فرض اضطرار در کشیدن تریاک، تکلیفش این است که از مفطرات غیر از کشیدن تریاک، امساک کند و آن را هم به‌مقدار ضرورت اکتفا کند (حضرت امام).

      در صورت توانایی باید روزه را بگیرد و همگان این قدرت را دارند و الا بنابراحتیاط واجب باید از چیزهاى دیگر اجتناب نماید و براى هر روز یک مدّ طعام کفّاره بدهد (آیت الله مکارم).

      منبع

      1. توضیح المسائل مراجع، ج۲، مسائلی که در باره موضوعات گوناگون از حضرت امام استفتاء شده ، س14 و مکارم، سایت، پرسش و پاسخ، مبطلات روزه، رساندن غبار غلیظ، (https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=45819&mid=258790؛)

  •  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۳۶
ابراهیم خندان

بسم الله الرحمن الرحیم

فاقرؤا ما تیسر من القرآن» «تا می توانید به خواندن قرآن بپردازید

هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون ......( الزمر، 9): آیا کسانی که می‌دانند و کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟

و ما یستوی الأعمی و البصیر». «و هرگز نابینا با بینا مساوی نیست.

إنما یخشی اللّه من عباده العلماء، إن اللّه عزیز غفور. «همانا از میان بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می ترسند و خداوند عزیز و غفور است

حضرت علی (ع) در زمینه علم‌آموزی و مطالعه خطاب به انسان مومن می‌فرمایند: «علم و ادب بهای جان توست پس در فراگیری علم و دانش و مطالعه پیرامون آن دو، کوشا باش و هرچه بر علم، آگاهی و ادب تو افزوده شود، قدرو منزلت تو بیشتر می‌شود. ( بحارالانوار ج 1، ص 180)

حضرت امام علی(ع)به کمیل بن زیاد می فرماید: «ای کمیل! بدان که علم نگهبان توست و تو نگهبان مال و ثروت، علم حاکم و داور است و دارایی دنیوی محکوم و مورد قضاوت قرار می گیرد. خرج نمودن و هزینه کردن از مقدار ثروت می کاهد اما انفاق دادن علم و نشر آن به دیگران آن را بیشتر و بیشتر می کند

در احادیث نبوی آمده است: «علم را بیاموزید زیرا فراگیری آن خداگرایی، کسب آن عبادت و مدرسه اش ذکر و تسبیح، تحقیق و بررسی و مطالعه اش جهادو آموزش دادن آن صدقه و بخشش از آن موجب نزدیک شدن به خداوند می شود

 پیامبر اکرم(ص)فرموده اند: «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد». «ز گهواره تا گور دانش بجوی

علی علیه السلام: الکُتُبُ بَساتینُالعُلَمَاء» ((۱)) . غررالحکم ۹۴: ، حدیث ۱۹۲.).: «کتابها باغهای اندیشمندان است

احادیثی در باره اهمیت کتاب و کتابخوانی

احادیث

1-      امام صادق(ع): خداوند برهمه نیکان وبدان با دادن توانایی نوشتن وحساب کردن منت گزارده است. اگر این توانایی نبود، آنها همه چیز را به هم در می آویختند.

2-      امام صادق(ع): کتاب هایتان را نگه دارید که در آینده به آنها نیاز خواهید داشت.

3-      حضرت علی(ع): کسی که با کتاب ها خود را آرمش دهد، هیچ آرامشی را از دست ندهد.

4-      حضرت علی(ع): دل نیز همچون تن پژمرده می شود، پس دل را با سخنان حکیمانه شاداب کنید.

5-      پیامبراکرم(ص):صاحب قلم را روز قیامت در تابوتی آتشین_ که با قفل های آتش بسته شده است- بیاورند. سپس نگاه کنند که قلم در چه جهت به جریان است. اگر قلم را در اطاعت و رضای الهی به کار گرفته باشد، ازتابوت بیرون آورده می شود، ولی اگر از قلم در راه معصیت خداوند بهره جسته باشد، به اندازه هفتاد سال پرتاب می شود.

6-       پیامبراکرم(ص): آن هنگام که قیامت شود، قلم عالمان با خون شهیدان سنجیده گردد وقلم دانشمندان بر خون شهیدان برتری یابد.

7-      پیامبراکرم(ص): گاه مومنی از جهان در گذرد وتنها یک برگ کاغذ از خود به میراث بگذارد که دانشی برآن نوشته باشد، همان یک برگ پرده ای  میان او و آتش دوزخ خواهد افکند.

8-      پیامبراکرم(ص): هرکه بمیرد ومیراث  او دفتره ودوات باشد، به بهشت می رود(ربانی،138،ص15-19)

9-      حضرت علی(ع): کتاب غذای روح بشر است.

10-  حضرت علی(ع): هر علمی که به کتابت نیاید، ضایع است(قربانعلی زاده، 1380،ص30).

11-  حضرت علی(ع): هر ظرفی با ریختن چیزی دران پر می شود به جز ظرف دانش که هرچه در آن جای دهی وسعتش  بیشتر می شود( نهج البلاغه، حکمت205). 

12-  حضرت علی(ع): حکمت گمشده مومن است، حکمت را فراگیر هرچند از منافقان باشد( نهج البلاغه، حکمت 80)

 

سخنانی از ائمه اطهار و بزرگان درباره اهمیت مطالعه، کتاب و علمآموزی

 

حضرت علی (ع): کاش میدانستم کسی که از علم بی نصیب مانده چه چیز به دست آورده است. و آن کس که از علم بهرهمند شده چه چیز بدست نیاورده است .

حضرت علی (ع): در علم و ادب بکوشید چه آنکه عالم، عزیز و گران قدر است، اگر چه به خاندان بزرگی منتسب نباشد، اگر چه فقیر و بیبضاعت باشد، و اگرچه جوان باشد (شرح ابن ابی الحدید).

پیامبر اکرم (ص): اطاعت از فرمان الهی و پرستش ذات اقدس او بر اثر علم است ، خیر دنیا و آخرت در پرتو علم بدست میآید، و شرّ دنیا و آخرت از جهل و نادانی دامن گیر انسان میشود (بحار، جلد 1، ص 64).

حضرت علی (ع): شایستهی مرد عاقل آن است که نظر صائب خردمند را بر اندیشه خود بیفزاید و دانش خویش را به علم دانشمندان پیوند دهد (غررالحکم ، ص 384).

حضرت علی (ع): به هر نسبت که دانش آدمی زیادتر میشود توجه خود را به نفس خویش افزون میکند و برای نیل به سعادت و صلاح سعی و کوشش خود را به کار میاندازد (مستدرک 2،ص310).

حضرت علی (ع): عقل که غریزهی اختصاصی انسان و از سرمایههای طبیعی بشر است با علمآموزی و تجربه اندوزی افزایش مییابد (غررالحکم ،ص67).

امام صادق (ع): مطالعهی بسیار و پیگیر در مسائل علمی، باعث شگفتی عقل و تقویت نیروی فکر و فهم است .

رسول اکرم (ص): صبح کن و روزت را بگذران که یا عالم باشی یا علمآموز، بپرهیز از اینکه عمرت در لذائذ غفلت زا و کامجوئی های زیان بخش سپری گردد (مشکوه الانوار ،ص133).

حضرت علی (ع): تملّق گفتن و حسد بردن از خلقیات مردم با ایمان نیست مگر در راه فرا گرفتن علم و دانش (تحفالعقول ص207).

حضرت علی (ع): کسی که چیزی را نمیداند حیا نکند از اینکه آن را بیاموزد (بحار، جلد 1،ص57).

حضرت علی (ع): در خردسالی علم بیاموزید تا در بزرگسالی به برتری و سیادت نائل آیید (شرح بن ابی الحدید 20، کلمهی 98 ، ص 267).

حضرت علی (ع): علم و دانش بیش از مقداری است که قابل احاطه باشد و یک فرد نمیتواند بر همهی آنها واقف گردد پس از هر علمی بهتر و شایسته ترش را فرا گیرید (غررالحکم، ص 265).

حضرت علی (ع): بهترین مطالبی که شایسته است جوانان یاد گیرند چیز هایی است که در بزرگسالی مورد نیاز باشد و بتوانند در زندگی اجتماعی از آموختههای دوران نوجوانی خود استفاده نمایند (شرح بن ابی الحدید، 20، کلمهی 817).

حضرت علی (ع): مردم هنگام غذا خوردن در شب چراغ روشن میکنند تا با چشم خود ببینند چه طعامی میخورند ولی در تغذیهی روانی خود همت ندارند تا چراغ عقل را با شعلهی علم روشن کنند که از غذای آلوده مصون بمانند و دچار عوارض نادانی و گناه در عقاید و اعمال خود نشوند (سفینه، ص84).

حضرت علی (ع): علم و ادب ارزش وجود تو است. در تحصیل علم کوشا باش، چرا که به هر مقداری که بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قیمتت افزایش مییابد (مشکوه الانوار ، ص 135).

رسول اکرم (ص): طلب دانش بر هر مسلمانی فرض است. به راستی خدا دانش جویان را دوست دارد (اصول کافی، جلد 1 ،ص 83).

امام صادق (ع): طلب دانش فریضه است.

رسول اکرم (ص): هر که راهی رود که در آن دانشی جوید، خدا او را به راه بهشت برد و به راستی فرشتگان برای طالب علم پرهای خو را فرو نهند به نشانهی رضایت از او و این محقق است که برای طالب علم، هر که در آسمان و زمین است آمرزش خواهد تا برسد به ماهیان دریا، فضیلت عالم بر عابد چون فضیلت ماه است بر ستارگان در شب چهارده و به راستی علما وارث پیغمبرانند زیرا پیامبران دینار و درهمی به ارث نگذاشتند ولی ارث آنها علم بود و هر که از آن بر گرفت بهره ی فراوانی برده (اصول کافی، جلد 1، ص 97).

امام صادق (ع): هر که دانشی آموزد و به کار بندد و آن را برای خدای تعالی تعلیم دهد در ملکوت آسمانها بزرگش خوانند و گویند برای خدا یاد گرفت، برای خدا عمل کرد، و برای خدا تعلیم داد.

ابراهیم صحبا: بهتر از کتاب، کسی در زمانه یار تو نیست که هیچ یاری، شب و روز در کنار تو نیست.

حضرت علی (ع): کسی که با کتابها خود را آرامش دهد؛ هیچ آرامشی را از دست ندهد.

حضرت علی (ع): بر تو باد از کتاب ها، فرا گرفتن آن چه در آن هاست.

حضرت علی (ع): کتاب غذای روح است.

حضرت علی (ع): کتاب، بستانهای عالمان و دانشمندان است.

حضرت علی (ع): کتاب، بهترین گوینده و سخن ران است.

حضرت علی (ع): کتاب، بیانگر انگیزههای درونی انسان است.

 

ویکتور هوگو: خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد: کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.

ولتر: برگ های کتاب، به منزلهی بال هایی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایی پرواز می دهند.

دکارت: مطالعه یگانه طریق آشنایی و گفتگو با بزرگان است.

ویلیام شکسپیر:‌ در دنیای پر مکر و فسون، گوشه کتابخانه ‌ام را بر هر مقامی ترجیح میدهم.

سیدنی اسمیت: در نظرم چیزی نفیستر از کتاب وجود ندارد.

ج. روکین: ارزش بعضی از کتابها موقتی است ولی ارزش برخی دیگر ابدی.

فرانسیس بیکن: کمال انسانی تنها از راه خواندن کتاب انجام میگیرد.

لرد چستر فیلد: بهترین کتاب،‌ بهترین همنشین است.

انیشتین: افکار و اندیشه های انسان به گونهای است که ممکن است فقط خواندن یک کتاب پایه اندیشهها و افکار انسان را بر مبنای جدید یا در مسیر خاصی قرار دهد و چه بسا ممکن است کتابی مسیر سرنوشت میلیونها انسان را در راه مخصوصی بیندازد.

مونتسکیو: من هیچ غمی نداشتم که خواندن یک صفحه کتاب از بین نبرده باشدکتاب، عمر دوباره است. در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، نیست.

کارلایل: دانشگاه واقعی، جایی است که مجموعه ای از کتاب در آن جمع آوری شده باشد.

موریس مترلینگ: آدم تنها در بهشت هم باشد، به او خوش نمی گذرد، ولی کسی که به کتاب یا تحقیق علاقهمند است، هنگامی که به مطالعه یا تفکر مشغول است، جهنم، به تنهایی برای او بهترین بهشتهاست.

آبراهام لینکلن: بدون حکومت، می شود زندگی کرد، ولی بدون کتاب و مطبوعات نمی شود.

ویکتور هوگو: خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتابهای خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.

سقراط: جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می یابد که مطالعه، کار روزانه اش باشد.

بیهقی: بهترین سخن گویان و یاران، کتاب است و آن گاه که دوستان تنهایت نهند، میتوانی به آن سرگرم شوی. اگر او را هم راز خویش قرار دهی، سرّ تو را فاش نمیکند و با کتاب است که می توان به دانش و نیکیها دست یافت.

منتسکیو: کتاب را زیاد مطالعه کنید تا بفهمید که هیچ نمیدانید.

عماد کاتب: تا به حال ندیدم کسی امروز کتابی بنویسد، مگر اینکه فردا میگوید: ای کاش این عبارت را تغییر می دادم که اگر چنین می نوشتم، بهتر بود و ای کاش این جملات را اضافه میکردم که اگر چنین می شد، نیکوتر بود و ای کاش این قسمت مقدّم بود که اگر چنین بود، جالب تر بود و این شگفت انگیز و مایه عبرت است و این خود، دلیل بر جهل و نادانی بشر است.

سیسرون: اتاق بدون کتاب، مانند جسم بی‌روح است.

پلو تارک: پرورش روحی بشر بر عهده کتاب است.

تولستوی: در دنیا لذتی نیست که با لذت مطالعه برابری کند.

هوگو: کتاب، جام جهان نماست.

لولین فایر: کتاب خواندن، بزرگ‌ترین لذت هر مرد شرافتمندی است.

ماکسیم گورگی: کتاب‌ها بودند که به من کمک کردند تا از باتلاق نادانی بیرون آیم وگرنه نابود می شدم.

بلینسکی: کتاب، برای تعلیم و تربیت نوشته شده است و نقش تعلیم و تربیت، بی اندازه مهم است؛ زیرا سرنوشت قطعی بشر را تعیین می کند.

دیدرو: هنگامی‌ که مردم از کتاب خواندن باز می مانند، از فکر کردن باز می مانند.

 

 امام رضا علیه السلام عقل‌ شخص‌ مسلمان‌ تمام‌ نیست‌ ، مگر این‌ که‌ ده‌ خصلت‌ را دارا باشد : از اوامید خیر باشد ، از بدى‌ او در امان‌ باشند ، خیر اندک‌ دیگرى‌ را بسیار شمارد ، خیر بسیار خود را اندک‌ شمارد ، هرچه‌ حاجت‌ از او خواهند دلتنگ‌ نشود ، در عمر خود از دانش‌طلبى‌ خسته‌ نشود ، فقر در راه‌ خدایش‌ از توانگرى‌ محبوبتر باشد ، خوارى‌ در راه‌ خدایش‌ از عزت‌ با دشمنش‌ محبوبتر باشد ، گمنامى‌ را از پرنامى‌ خواهانتر باشد . سپس‌ فرمود : دهمى‌ چیست‌ و چیست‌ دهمى‌ ! به‌ او گفته‌ شد : چیست‌ ؟ فرمود : احدى‌ را ننگرد جز این‌ که‌ بگوید او از من‌ بهتر و پرهیزگارتر است‌
تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467

 

فواید کتابخوانی

  1. کسب علم و دانش 
  2. بهبود مغز
  3. کاهش استرس
  4. بهبود حافظه
  5. بهبود تخیل
  6. توسعه مهارتهای تفکر انتقادی
  7. بهبود مهارت نوشتن
  8. بهبود مهارتهای ارتباطی
  9. بهبود تمرکز
  10. سرگرمی ارزان
  11. دادن انگیزه
  12. بهبود سلامت
  13. فراگیری انواع مهارتها
  14. ساختن اعتماد به نفس
  15. سرگرمی قابل حمل
  16. بهتر خواب دیدن
  17. دیدن دنیای دیگر
  18. بهبود خلاقیت
  19. سرعت یادگیری
  20. افزایش گزینه های انتخاب
  21. بهبود اخلاق
  22. افزایش هوش
  23. اجتماعی شدن

امــروز حضرتعالــی از ســومین نمایشــگاه بینالمللــی کتــاب تهــران بازدیــد فرمودیــد. ارزیابــی جنابعالــی از ایـن نمایشـگاه چیسـت، وضعیـت کتـاب و کتابخوانـی را چگونـه میبینیـد و چـه رهنمـودی بـرای ترغیـب و تشـویق بیشـتر مـردم بـه کتابخوانـی میفرماییـد؟ ّحیم ّحمنالر بسم َّ اللالر ضرورت ورود کتابخوانی به زندگی مردم نمایشــگاه خــوب و دیــدار آموزندهیــی بــود. کتابهایــی را در اینجــا دیــدم کــه از نشــر و یــا تألیــف بعضــی از آنهــا اطــاع نداشــتم. بــه اغلــب غرفههــای ایرانــی ســر زدم و بــه آنهــا خداقوتــی گفتــم. مسـألهی کتـاب، مسـألهی خیلـی مهمـی اسـت. مـن عـاوه بـر اینکـه خـودم بـه کتـاب و کتابخانـه شـایق هســتم و ایــن یکــی از انگیزههایــی بــود کــه مــن را بــه اینجــا آورد، علــت عمدهیــی کــه بــه ایــن نمایشــگاه آمــدم، ایــن بــود کــه از اینجــا بــه همــهی مــردم پیــام بدهــم کــه کتابخوانــی را جــدی بگیرنــد و کتــاب بخواننــد. متأسـفانه کتابخوانـی، جـز در بیـن یـک عـده از اهـل علـم و اهـل تحصیـل و کسـانی کـه بـه طـور قهـری بـا کتــاب ســر و کار دارنــد، یــک کار رایــج و روزمــره بــه حســاب نمیآیــد؛ در حالــی کــه کتابخوانــی بایــد مثــل خــوردن و خوابیــدن و ســایر کارهــای روزانــه، در زندگــی مــردم وارد بشــود. چـرا مـا وقتـی کـه یـک کتـاب خـوب را نـگاه میکنیـم، میبینیـم کـه مثـا ده هـزار نسـخه از آن چـاپ شـده

*. مصاحبه با خبرنگار صدا و سیما، پس از بازدید  امام خامنه ای از سومین نمایشگاه بینالمللى کتاب تهران 19/02/13

امام خامنه ای

مـن میگویـم بایسـتی جوانـان، پیـران، مـردان، زنـان، شـهریها، روسـتاییها و هـر کسـی کـه بـا کتـاب میتوانـد ارتبــاط برقــرار کنــد، بایــد کتــاب را در جیبــش داشــته باشــد و تــا یکجــا بیــکار نشســت - مثــل اتوبــوس، ِ تاکســی، مطــب پزشــک، اداره، در دکان وقتــی کــه مشــتری نیســت، در خانــه بــه هنــگام اوقــات فراغــت - کتــاب را دربیــاورد و بخوانــد.

گستره کتاب

کتاب مثل اقیانوس بیکرانی است که ناشناخته های بسیاری دارد و هر کس به فراخور حالش دل به ژرفای آن می سپارد و با انبانی پُر باز می گردد. در این دریای عمیقِ معرفت، گوهرهای نابی وجود دارد که تنها تلاشگران چیره دست می توانند به آن دست بیابند.

میراث ماندگار

کتاب میراثی ماندگار و پدیده ایی شکوهمند و با ارزش است که زندگی بشر را روشن می کند و خداوند بزرگ معجزه ابدی آخرین فرستاده اش را کتاب قرار داد؛ کتابی که سرآمد همه کتاب هاست. آیین آسمانی ما، پرچمدار کتاب و کتابخوانی است. اگر در تاریخ اسلام کاوش کنیم، این حقیقت را که اسلام، دین اندیشه و معرفت، آیین دانش و معنویت است به روشنی در می یابیم. ما وارث نظام گران بها و فرهنگ پویا و تمدن والای اسلامی هستیم، تا به چه میزان با برخورداری از آثار مکتوب در راه احیای این فرهنگ بکوشیم.

سرگذشت کتاب

کتاب در طول سالیان دراز، سرگذشتی تلخ و شیرین داشته است، زمانی در غربت و تنهایی و زمانی در اوج شکوفایی بوده است امّا نقش برجسته و سازنده کتاب در تکامل فردی و اجتماعی مشهود است. سزاوار نیست به چنین عنصر مهمی کم توجّه باشیم و آن را فراموش کنیم.

زیباترین جلوه آفرینش

کتاب را باید یکی از زیباترین و مهم ترین جلوه های فرهنگی بدانیم و آن را از گرانسنگ ترین پدیده ها و میراث بشر به حساب بیاوریم. شکوه این ارزش را باید در تابش «اَلَّذی عَلَّمَ بِالقَلَم؛ پرودرگاری که به قلم آموخت» جستجو کنیم. خداوند یگانه به قلم و حرمتش سوگند یاد کرده و معجزه همیشه جاوید آخرین سفیر سعادت را کتاب آسمانی دانسته است.

این نشانه روشن، افزون بر پیشینه پربار فرهنگیان و شمار کتاب ها و کتابخانه ها و کتاب نگاران و نام آوران، ما را ترغیب می کند ریشه های کهن و مانای کتاب را با نگرشی نو، به بررسی بنشینیم.

نگاشته های روشنی بخش

کتاب مثل خورشید، فضای زندگی ما را روشن می کند و نور و گرمی می بخشد. کتاب مانند باران بر سرزمین دل ها می بارد و گلبوته های اندیشه را بارور می کند و طراوت می بخشد. کتاب نقش پرندگان را به انسان ارزانی می دارد و او را به پرواز در آسمان اندیشه رهنمون می سازد. کتاب در پیشرفت های روزافزون بشر، در عرصه دانش و نوآوری و فرهنگ، نقش فعال داشته است. بی شک آنهایی که گام های بلندی در وادی ادب و فرهنگ و دیگر زمینه ها برداشته اند، با کتاب و کتابخوانی بیگانه نبوده اند.

ابزار دینی ـ فرهنگی

تمامی ادیان آسمانی و مردان بزرگ تاریخ، از طریق کتاب جاودانه مانده اند و این گویای اهمیت عنصر کتاب در پویایی جامعه است. روابط و تبادل فرهنگی جوامع بشری نیز در پرتو کتاب پر رونق شده است.

کشف افق های تازه

به وجود آوردن زمینه های پیوند و دوستی با کتاب، از اهمیتی خاص برخوردار است، کتابخوانی علاوه بر ایجاد ارتباط بین ما و مطالعه، درهای دانش و بینش را بر روی ما باز می کند و آگاهی های روشنی بخشی به خواننده می دهد و افقهای جدیدی از اندیشه و فهم را در برابر آدمی می گشاید.

بی مانندترین گوهر

بسیاری از کتاب ها صدف های گرانبهایی هستند که تنها با یک بار خواندن، گوهر وجودشان را نمی توان به دست آورد. این آثار نیاز به تدبّر دوباره خوانی و کند و کاو دارند؟ کتاب های استاد شهید مرتضی مطهری از این نمونه اند.

کتاب مرجع

بهترین، مهم ترین و اصیل ترین کتاب مرجع برای کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی، کلام آسمانیِ حق یعنی قرآن کریم است، مبادا در مراجعه به این کتاب ارزشمند و بهره وری از این منبع شگرف الهی، کوتاهی کنیم و از دریای بیکران رحمت و شفای آن غافل بمانیم. اگر توانایی خواندن آن را نداریم، دست کم ترجمه آن را بخوانیم و با آن اُنس و پیوند داشته باشیم، تا چاره درد و رنج خود کنیم و به تشویش ها و پریشانی ها پایان دهیم، زیرا شفای دردمندان در آن است.

عادت به کتاب خوانی

باعث تأسف است عادت به مطالعه هنوز در جامعه ما رواج نیافته و هنوز عده ای کتاب و حتی روزنامه نمی خوانند باید برای رشد فرهنگ عمومی تلاش بکنیم، تا همه اهل مطالعه باشند، به هنگام کارهای روزمره رفت و آمد و در دیگر فرصت های زندگی، لحظه های ارزشمندی وجود دارند که می توانیم از آن بهترین بهره را ببریم و همت کنیم. همراه خود، کتاب یا هر سرگرمی مفید و آموزنده دیگری را داشته باشیم، تا عمر و وقتمان هدر نرود.

زمان های بسیاری از دست می دهیم که فرصت آن باز نمی گردد و از بسیاری از لحظه های آموختن، کمترین سود و استفاده را می بریم! راستی چرا همواره کتاب یا هر آفرینش فرهنگی ممکن، در دست و کنار و همراه ما نیست!؟

بازتابی از نور

کتاب، ابزار مناسبی برای بازتاب نور و جلوه جمال فرهنگ اسلامی و انسانی بر دل های ماست، در پرتو کتاب می توانیم شکوفایی و سرسبزی و بالندگی فرهنگ دینی و انسانی را به نظاره بنشینیم و خودمان را برای رشد و تعالی آماده کنیم.

میراث ملی

فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی، در گذشته و حال، هزاران کتاب در رشته های مختلف نوشته و به بشر هدیه داده است، آثاری که در میان کتاب های دیگر، مثل آفتاب عالمتاب و همچون نسیم بهاران، روح نواز و سلامتی بخش است. پاسداری از این میراث شکوهمند یکی از وظایف ما می تواند باشد. نگارش و چاپ و نشر کتاب خوب و کمک به گسترش فرهنگ کتابخوانی می تواند یکی از تکالیف مهم همه فرهنگ دوستان به شمار آید.

مائده آسمانی

کتاب غذای روح آدم است، اگر سالم و نشاط آور و نیروبخش باشد، اما اگر مسموم و زیان آور باشد، حتی اگر با ظاهری آراسته و دلربا عرضه شود، باید فضای جان و دل را از آن دور نگه داریم و مواظب باشیم دل و دین ما را فاسد نکند.

بوستان سبز کتاب

قدم زدن در بوستان سرسبز کتاب، شادی بخش و روح پرور است؛ اگر به جای سوسن های نور و روشنایی، خارهای تیرگی بوستان را پر نکرده باشد و اگر به جای درختان پر از میوه معرفت و شناخت، علف های جهل و نادانی، نباشند؛ و یا به جای یاس های خوشبوی ایمان و امید، خَس و خاشاک دنیاگرایی و افسردگی نصیبمان نشود.

بزرگترین کتاب

نام کتاب که می آید، افتخار می کنیم «قرآن»، بزرگ ترین و شریف ترین کتاب آفرینش از آنِ ماست. سربلندیم به این که «قرآن»، کتاب نور و هدایت، شفا و رحمت و خیر و برکت متعلق به ماست. به همه عالم فخر می کنیم که به این کتاب ایمان داریم و در سایه آن از هر گزندی محفوظیم.

بهترین دوستی ها

خسته از بطالت بی حاصلگی ایام، از صداهای آزار دهنده و جار و جنجال، از قدم زدن های بیهوده در کوچه و خیابان های شهر، درمانده از ندانستن و تهی و ناآشنا بودن، به سوی روزنه ای از نور می روم؛ نور سپیدی که از پنجره می تابد، دلم را به میهمانی گل ها می برد. پیچک های شور و نشاط به تمام وجودم می پیچد و نسترن های امید در جانم می روید. صدها کتاب، هر کتاب با صدها برگ معرفت، صدها باغ پر از گل های دانستن، فهمیدن و پر از زلال بیداری، بهترین دوست تنهایی من است.

دریچه دانایی

کتاب دریچه ای است گشاده با دنیایی از تازگی ها، از آسمان و زمین، از عمق کهکشان، از دور دستهای تاریخ. گذشتگان، از رازهای خلقت، از گفتارهای نیک و از پندهای شیرین که روح عطشناک انسان را سیراب می کند. امّا افسوس که خفّاشان بدخواه گاه دریچه های دانستن را رو به تاریکی ها می گشایند تا چشمان ما به روشنی باز نشود، دریغ از ما که از این دریچه ها به جهان بنگریم.

غذای روح

کتاب غذای روح، دوست و هم صحبت غربت و نشان دهنده الگوی زندگی ماست، در انتخابِ بهترِ آن، بکوشیم.

حذر از گرداب

هر کتاب دریای است که گاه خواندن، در آن، غوطه وری و پیش می روی. گاهی در این دریا، مرواریدی هست برای صید، یا دست کم چند ماهی که روح را با آن سیر کنی؛ و گاه گردابی است متلاطم که گم گشته و حیرانت می سازد و یا چند برگِ مرداب گونه وجودت را به تلخی و سقوط بکشاند. سپس هشدار و زینهار که در کدام دریایی!

از درون کتاب

در سال گذشته چند کتاب خوانده ای؟ نام کتاب هایی را که خوانده ای بیاد داری؟ گاهی نام کتابی را که می خوانیم و یا نام نویسنده آن را نمی دانیم و فقط چون شیرین است و جذاب، آن را می خوانیم؛ غافل از این که شاید، گرگی باشد در لباس میش. سپس بیایید با چشمانی باز و هوشیار، بخوانیم.

کتاب گنجینه تحریه ه

شکست، مقدمه پیروزی و خود، تجربه ای است. امّا اگر بخواهی برای هر فهمیدن یک بار تجربه کنی، تمام زندگی را به شکست ها و تلاش های بیهوده خواهی گذراند، حال آن که می توان با خواندن کتاب ـ که گنجینه تجارب دیگران است ـ صدها قدم جلوتر از زندگی پیش رفت و موفق بود.

مایه حیات

کتاب، چشمه ساری است جاری و روان که روح عطشناک انسان را سیراب می کند. اگر آبِ این چشمه از سرزمین پاکی و وابستگی سرچشمه بگیرد، زلال آن، مایه حیات و تعالی دهنده روح کمال جوی انسان است و اگر نا پاکی و تیرگی ها سرچشمه این نهر باشند، سمّی مهلک برای روح تشنه کمال خواهد بود.

راهی برای انتخاب

خواندن کتاب، بهترین و آسان ترین راه برای دست یابی به انتخاب صحیح است؛ راهی برای مهم ترین انتخاب، یعنی انتخاب مسیر و مشی زندگی. کتاب خوب، ما را منحرف نمی کند و با نشانه های هشدار دهنده، بهترین انتخاب را می نمایاند؛ انتخاب راه مستقیم با تلاش بی وقفه.

کتاب خوب

فروشنده پرسید: چه کتابی می خواهی؟ گفتم: کتابی که مهربان باشد و چهره ایمانیِ روحم را به ناخن ما دیگری و بی دینی نخراشد، کتابی که روح تشنه مرا در کویر جهل و نادانی رها نکند، کتابی که همدل و همزبان من باشد و مرا در غربت بیگانگان و اجنبی ها فرو نبرد.. کتابی که راستگو باشد و در دل من به جای پاشیدن بذر واقع گرایی، بذر دروغ و نفاق و کج فهمی نکارد؛ کتابی که دوست و خیرخواه من باشد.

کتاب های مخرب

صبح که می شد، در شکل و شمایل یک دوره گرد، با چرخ دستی اش، در کوچه ها جار می زد: «آی کتاب دارم کتاب، ارزان و زیبا، از من بخرید.» کتاب هایش جذاب بودند. کودک و بزرگ دورش حلقه می زدند و کتاب می خریدند. چیزی نگذشت که بیماری تمام محله را گرفت، کتاب هایش آلوده بود و او آدمکِ شیطان صفتِ دنیاگرایی بود که سم مهلک را در پوشش کتاب به جان محله ریخته بود. فاجعه ای که به سادگی قابل جبران نبود. بهوش باشید این دوره گرد در محله شما سرک نکشد.

انتخاب کتاب، انتخاب دوست

وقتی که کتابی را می خوانی، گویی با دوستی سخن گفته و شنیده ای. اگر کتاب، موج خداجویی و کمال طلبی را در تو به جوشش درآورد، هم صحبتی نیکو و الگویی شایسته یافته ای و اگر حس دنیاپرستی و خواهش های نفسانی را در تو بیدار سازد، بدان آن کتاب گردابی هولناک است. به هوش باش در دریای پر گوهر کتب، در کام گرداب های جهل و غفلت اسیر نگردی.

هم صحبتی با کتاب

کتاب ها نه فقط مرکّبی بر کاغذند، بلکه گویندگانی هستند که با شنونده خود سخن می گویند. کتابی که از سرزمین وحی و خانه دل ائمه(ع) و چشمان رازدار مؤمنان سخن بگوید، تو را به خیر و برکت و نور می کشاند و کتابی که از خانه سیاه دل ابلیس و سرزمین متعفن خودخواهی و دنیاگرایی حرف بزند، تو را به بلا و تباهی خواهد کشاند. امام جواد(ع) می فرماید: «هر کس سخن گوینده ای را با اطمینان به او بشنود، گویا او را پرستیده است؛ اگر گوینده الهی باشد، خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن بگوید، ابلیس را پرستیده است

جدّی تر فکر کنیم

بهار، همیشه خیلی زود می گذرد. بهار جوانی هم به یک چشم بر هم زدن از دست می رود، امّا همان مدّتِ کوتاه سرمایه همه زندگی است. کمی جدّی تر فکر کنیم تا این سرمایه به بطالت نگذرد. کتاب ها مثل نسیم بهاری روح و روان انسان را طراوت می بخشد، زلال دانش که در کتاب موج می زند، تشنگیِ جان را سیراب می کند و در سایه سار هم صحبتی و همدمی با کتاب، وجود انسان آرامش را حس می کند. اگر کتاب از خوبی ها، زیبایی ها و راستی ها بگوید، درخت زندگی، پربار و محکم خواهد شد.

مطالعه، فقط خواندن نیست، رفتن یک راه است، پا به پای جملات، دست در دست کلمات و لمس نزدیک همه آنچه در کتاب است. کتاب خواندن هنر است.

هدف خلقت

«اِقرَاء بِاسمِ رَبِّک الَّذی خَلَق». «بخوان»، این اولین گفته خدا با حبیبش است. «بخوان» تا هدف خلقت به دست آید، تا دین خدا استوار شود، تا آفرینش به هدف خود برسد، بخوان که کتاب، برترین معجزه جاوید آفرینش است. روز کتاب و کتابخوانی بر شما پیروان کتاب آسمانی، قرآن مبین مبارک باد.

شرافت کتاب

در عظمت و شرافت کتاب همین بس که خدای متعال به آن سوگند یاد می کند: «ن وَ القَلَم وَ ما یَسطُرُون؛ قسم به قلم و آن چه می نویسند» کتاب از برترین نعمت های الهی است که در پناهش بشر از حضیض و گرداب جهل به بلندای دانش می رسد و از تاریکی غفلت به روشنی دانایی پا می نهد. ما نیز کتاب را بزرگ بداریم.

کتاب بیانگر شخصیت

کتاب ها پنجره هایی درون آینه تمام نمای ذهن نویسندگانشان هستند و بوستان هایی که از چهره دستی باغبانان نشان دارند. امیر مؤمنان؛ علی(ع) می فرماید: «کتابُّ الرَّجُلِ عُنوانُ عَقْلِهِ وَ بُرهانُ فَضْلِهِ؛ نوشته آدمی، نشان عقل و نشاندهنده میزان فضیلت اوست»

کتاب ها، سپری در برابر آتش

کتاب های مفید و علمی، در شرافت و افتخار، برتر از حتی خون شهیدان اند و چنان گران بهایند که حضرت رسول(ص) در این مورد می فرماید: «المؤمنُ اِذا ماتَ وَ تَرَکَ وَ رَقَة واحِدَةً عَلَیْها عِلْمٌ تَکُوُنُ تِلْکَ الورَقةُ یَوْمَ القیامَةِ سَتَرا فیما بینَهُ وَ بَیْنَ النّارِ؛ هرگاه مؤمنی از دنیا برود و و از او یک ورق که بر آن نکته علمی نگاشته شده باشد، باقی بماند، سپری بین او و آتش جهنّم خواهد بود

نهج البلاغه؛ کتاب دل

امسال، سال مولا علی(ع) است و نهج البلاغه، فخر همه کتاب هاست. در فصاحت و بلاغت، شریف ترین؛ در معرفت و شناخت، بهترین؛ در علم و ادب، برترین و در نورانیت و معنویت عالی ترین. فرخنده باد سال مولایمان علی(ع) ـ گرامی باد. روز کتاب بر شیعیانش عشق به این کتاب مبارک باد.

نهج البلاغه؛ زینت کتاب ه

روز کتاب و کتابخوانی را با نهج البلاغه گرانقدر آذین می بندیم. دریای پرشور معرفت و خداشناسی، دانستنی ها و پندها، روشنگری ها و بینش ها که روح مشتاق ما را به بلندای آسمانِ فهم و درک می برد و کدورت کج فهمی و کژی را می زداید و به گوهر معرفت و شناخت آراسته می کند. خوشا به جلال و شکوه این کتاب و آفرین به شیعیان علی(ع) در این روز!

ژرف ترین اعجاز

کتاب و نوشتارِ هدفمند و حکمت آمیز، چونان ساحری روح آدمی را سحر می کند و مرواریدِ درخشان حقیقت و معرفت را بر ساحل فهم و درک او می کشاند. از این روی آخرین معجزه جاویدان پیامبر، شگفت ترین و ژرف ترین اعجاز خدا، در قالب کتاب آمده است تا روح آدمیان را در میان امواج موّاجش به کرانه های سعادت بکشاند و جان های مشتاق را به لقای الهی نزدیک کند. گرامی باد معجزه جاوید، گرامی باد کتاب شگفت و تحسین برانگیز مسلمانان، گرامی باد روز کتاب و کتابخوانی.

کتاب، نعمت بزرگ خدا

کتاب نعمت و بخشش بزرگ الهی، چراغ هدایت انسان و لطف بی پایان حضرت حق بر انسان است. کتاب آینه ای است که حوادث غایب از نظر و معانی نهفته در درون آفریده ها را روشن می کند و آن ها را از پسِ پرده مرور زمان و بُعدِ مکان حاضر می سازد، گویی حوادث قرن ها قبل و هزاران فرسنگ دور، در این لحظه اتفاق می افتد. و این نشان عظمتِ نعمت الهی است که بر بشر ارزانی شده است. سپس باید که متواضعانه قامت بلند ذهن را در برابرش خم کنیم و گرامیش بداریم.

کتاب های پاک

کتابی می آورم تا بخوانمش، کتابی که برایم از دل های بی ریا بگوید، از چشم های معصوم، از شهادت و دلیری شهادت طلبان. کتابی که برایم از نور بگوید، از پیامبر، از صورت زیبا و سیرت نیکویش، کتابی که برایم از عفاف بگوید، از پاک بودن، و از آسمانی و الهی بودن. کتابی که برایم از خوبی ها بگوید تا با آن در بهشت نیکی ها قدم زنم و دلخستگی ام را به سایه سار آرامش آرام دهم و تمام وجودم را از زیبایی ها و خوبی ها لبریز سازم. به راستی کتاب های پاک به اندازه دل های پاک، دوست داشتنی و مهربانند.

کتاب ها در سنجش ذهن

بعضی از کتاب ها چنان عمیقند که جهان با همه وسعتش در آن گم می شود. بعضی آن قدر کوچکند که خود را به زور نشان داده اند؛ فکرِ بلند هرگز کتاب های سطحی را نمی پسندد و فکر کوتاه و نارس هرگز نمی تواند به کتاب های عمیق و معنادار و با محتوا دست یابد. بنگریم چگونه کتابی می خوانیم!

اساس و شالوده زندگی

خواندن کتاب های ارزشمند، اساس زندگی سعادتمندانه است. کتاب های ارزشمند، گوهرهای شب تاب زندگیِ پر از ظلمت و جهل اند. ریسمان های صعودند از ژرفای جهالت و تاریکی به اوج نورانیّت آسمان دانایی. دست از این گوهرها بر نداریم و آنها را گرامی بداریم.

کتاب ها از عرش تا فرش

دنیای کتاب ها، دنیای شگرفی است. در این میان، نهج البلاغه نیز کتاب است؛ کتابی که قلب ها را روشن می کند و معرفتش در دل ها آتش عشق می افروزد و موج خداجویی و کمال طلبی اش، به سینه ها می کوبد. آیات شیطانی هم کتاب است. حاصل عمر سوخته فردی از تاریکی و ظلمت آمده. با این هدف پوچ که تمام چراغ های نوربخش دنیا را خاموش کند و ظلمت جهل و نادانی را در آسمان گیتی بپاشد. این کتاب است، آن هم کتاب؛ با تفاوتی به اندازه تفاوت نور و ظلمت.

کتاب های سودمندِ علمی، پل ارتباط فکری بین ما و پیشینیانند؛ تنها آینه تمام نمای تلاش گذشتگان و یکتا چراغ فروزنده آنچه زمان بر آن پرده ابهام افکنده است. کتاب ها را پاس بداریم.

سیری بر فراز زمان و مکان

کافی است یک کتاب خوب انتخاب کنی و ورق هایش را یکی پس از دیگری از صفحه ذهن و دیده بگذرانی، تا قفس کوچک روزمرگی زندگی ات بشکند و از بیرون به گرداب تشویش ها و هیجاناتی که در آن غرق شده ای بنگری. از سیلاب تندگذر زمان سربلند کنی و به فرا سو نظر بیندازی. پرده های مکان را کنار بزنی و تا دورترها بروی. کتاب بابی است برای پرواز ذهن و خیال، آفرین به بالی که به آسمان خوبی ها پروازت دهد.

کتاب را بشناسیم

در زندگی امروزی با فریب های هزار رنگ شیطان، با دام های پر از دانه های دورویی، اگر کتابی بخوانی که سردرگمت کند، بی هدف و با مقصد بارت بیاورد و راه را نشانت ندهد، راه را گم خواهی کرد و به هدف نخواهی رسید و بیهوده خواهی رفت.

در زلال کتاب

اگر فقط روزی یک بار روح آزرده از دود و دم تردیدها و نادانی ها و سر و صدای خودکامی ها را در زلال چشمه کتاب های راه نما شست و شو دهیم، هرگز غبار خطا و اشتباه و آلودگیِ ندانستن و نفهمیدن روحمان را بیمار نخواهد کرد.

دوستان آشنا

کتاب ها دوستانی بسیار مهربان و رئوفند. در کم ترین فرصت بیش ترین بهره را می دهند، هر جا که بخواهی به سراغَت می آیند و در هر حالتی با تو سخن می گویند. کم ترین فرصت را برای دیدار می پذیرند و بر آنچه می گویند استوارند. بی تکلف و بی زحمت، همیشه میهمان مهر تو می شوند و یک دنیا دانش و فهم را برایت هدیه می آورند. گر چه هستند کتابنماهایی که در لباس فرهنگ و معرفت و هدیه شان جز ضرر نیست، امّا اگر هوشیار باشی، چنین به تو نخواهد رسید.

کتاب و بهره مندی

خواندن کتاب، کاری بسیار لازم و ارزشمند است، نباید آن را با چاشنی بی حاصلگی و هرزگی آلوده کرد. کتاب باید که مفید باشد. باید وقتی کتاب می خواهی، چیزی بفهمی، چیزی را حس کنی، باید چیزی را به دست آوری، باید نفعی و معنایی ببری؛ حداقل به اندازه وقتی که گذرانده ای. باید کتاب ها بزرگوار باشند.

کتاب، رشته نجات

کتابی را باید خواند که از او بگوید؛ از او که جهان در ید حکمت و دانش اوست. کتابی را باید خواند که از انسان بگوید که از کجا آمده و به کجا خواهد رفت. کتابی را باید خواند که از بایدها و نبایدها بگوید؛ مثل چراغی در راه، در شبی تاریک. کتابی را باید خواند که دل را بیدار کند و قلب را امیدوار، دست و دل را به تلاش وا دارد و پای را به رفتن. کتابی را باید خواند که رشته ای برای بیرون آمدن از چاه جهل، به آسمان معرفت باشد. کتابی را باید خواند که شمیم عطرش مشام جان را از مستی معرفت و شناخت لبریز کند.

کتاب خواندن یعنی یافتن دوستی تازه، یعنی یک پله بالا رفتن در دانستن و معرفت، یعنی گشودن یک پنجره از نور به روی زندگی، یعنی کنار رفتن پرده نادانی از پیش چشم حکمت و دانش و یعنی نفس کشیدن در هوای تازه دانستن و آگاهی.

کتاب؛ راه رهایی

کتاب خواندن آزادی است. شکستن دیوار جهل و نادانی، شکستن حصار ندانستن ها. از زندان تاریک ناآگاهی بیرون رفتن و به دنیای روشن و پر تحرک دانایی و آگاهی قدم گذاشتن؛ پاینده باد رهایی و آزادی از جهالت.

خواندن کتاب؛ سیر در معنی

خواندن یک کتاب، هجی کردن کلمات آن است، کتاب خواندن، فهمیدن است. باید نور دانستن را احساس کنی، باید روحت تازه شود، باید پرده از ندانستنی ها کنار رود، باید حس کنی چیزی در تو جوشیده، چیزی به دست آورده ای و رازی را گشوده و کشف کرده ای باید کتاب را با وجودت حس کنی.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۳۷
ابراهیم خندان

🍀 🍀 🍀 🍀

مردی خسیس تمام دارایی اش را فروخت و طلا خرید. 
او طلاها را در گودالی در حیاط خانه اش پنهان کرد. 
او هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد. 
تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد.همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت.
روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت.
او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد.
رهگذری او را دید و پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟مرد حکایت طلاها را بازگو کرد. 
رهگذر گفت:این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست،تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟
✨💫✨💫✨💫

ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است.
اگر خداوند به زندگی شما برکتی داده است و شرایط مناسبی دارید پس به فکر دیگران نیز باشید.
بخشش مال همچون هرس کردن درخت است پول با بخشش زیادتر و زیادتر میشود.دارایی شما حساب بانکیتان نیست.

📣دارایی شما آن مقدار از ثروت و داشته هایی است.که برای یاری رساندن دیگران به گردش درمیآورید.
 

وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ

و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) می‌سازند، و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به مجازات دردناکی بشارت ده!  آیه 34 سوره توبة


‌  🔶قدردانی باعث شکوفایی روابط میشود. 
به محض این‌که قدردانی را به هر نوع رابطه‌ای وارد کنی، به طور معجزه‌آسا شاهد وفور شادی و موارد خوب در رابطه‌ات خواهی بود.
 قدردانی نه تنها روابط تو را متحول می‌کند، بلکه خودت را هم دگرگون می‌کند. 

🔶کلمات بسیار قدرتمند هستند. 

بنابراین وقتی تو در مورد فردی دیگر گله کنی، در واقع به زندگی خودت لطمه می‌زنی؛ زندگی خودت است که بغرنج میشود. 

طبق قانون جذب، در مورد شخصی دیگر هر فکری کنی یا حرفی بزنی، همان را به سوی خودت می‌آوری.
 به همین دلیل است که بزرگ‌ترین آموزگاران دنیا به ما گفته‌اند شاکر و قدردان باشیم.

 

امام سجاد(ع) در رساله حقوق می‌فرماید: حق کسی که به تو خوبی می‌کند این است که از او تشکر نمایی و خوبی‌اش را به زبان‌آوری و از وی به نیکی یاد کنی و میان خود و خداوند برایش خالصانه دعا کنی. اگر چنین رفتاری کردی، بدون شک در نهان و آشکار از او قدردانی کرده‌ای.

 امام‌رضا(ع) فرمود: من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله. هرکس در قبال خوبی مردم تشکر و قدردانی نکند در واقع از خداوند تشکر نکرده است.
(میزان الحکمه ج 1 ص 547)

 «واذ تاذن ربکم لـئن شکرتم لازیدنکم ولـئن کفرتم ان عذابی لشدید

 و (به خاطر آرید) زمانى که پروردگارتان اعلام کرد که اگر شکر گزارید حتما بر (نعمت‌هاى) شما مى‌افزایم، و اگر کافر شدید یا ناسپاسى کردید البته عذاب من بسیار سخت است.»

 

✍️چقدر این جمله زیباست؛
انسانهای ناپخته
همیشه میخواهند
که در مشاجرات پیروز شوند...
حتی اگر به قیمت
از دست دادن "رابطه" باشد...❗️

اما انسانهای عاقل
درک میکنند که گاهی
بهتر است در مشاجره ای ببازند،
تا در رابطه ای که
برایشان با ارزش تر است
"پیروز" شوند

 

رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لا یَستَکمِلُ عَبدٌ حَقیقَةَ الإیمانِ حتّى یَدَعَ المِراءَ و إن کانَ مُحِقّا .[منیة المرید : 171.]

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ بنده اى کاملاً به حقیقت ایمان نرسد، مگر آن گاه که مجادله را رها کند، هرچند بر حق باشد.

 

عنه صلى الله علیه و آله : أنا زَعیمٌ ببَیتٍ فی رَبَضِ .[ربض الجنّة: هو ـ بفتح الباء ـ ما حولها خارجا عنها. (النهایة: 2/185).]الجَنّةِ ، و بَیتٍ فی وَسَطِ الجَنّةِ ، و بَیتٍ فی أعلَى الجَنّةِ ، لمَن تَرَکَ المِراءَ و إن کانَ مُحِقّا ، و لمَن تَرَکَ الکِذبَ و إن کانَ هازِلاً ، و لمَن حَسّنَ خُلقَهُ .[الخصال : 144/170.]

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : من براى کسى که مجادله را رها کند هرچند بر حق باشد، و براى کسى که دروغ گفتن را اگر چه به شوخى، ترک گوید و براى کسى که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مرکز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى کنم.


 


🎀اگر به جاى محبتی که به کسی کردی از او بی‌مهری دیدی
مأیوس نشو!
چون برگشت آن محبت را
از شخص دیگری
در زمان دیگری
در رابطه با موضوع دیگری،
خواهی گرفت
شک نکن❗️
تو فقط خوب باش و خوب بمان.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۰۰
ابراهیم خندان

حسی که دیگران به شما دارند ناشی از حسی است که شما به آنها دارید.

اگر میخواهید حس دیگران به شما عوض شود حس خود را به دیگران تغییر دهید.

امیرالمومنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: اگر کسی می‌خواهد بداند نزد خدا چه منزلتی دارد، ببیند خدا نزد او چه منزلتی دارد. اگر خدا پیش او ارزش و منزلت دارد، او هم در پیشگاه خدا مقام دارد.
 

امام(علیه السلام) در این کلام نورانى راه پاک کردن سینه هاى مردم را از نیات سوء درباره یکدیگر، نشان مى دهد و مى فرماید: «کینه و بدخواهى دیگران را از سینه خود درو کن تا کینه و بدخواهى به تو از سینه دیگران ریشه کن شود»; (اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ).

بسیار مى شود که افراد به دلیل سوء ظن یا حسادت یا اصطکاک منافع، نیات سوئى درباره انسان در دل مى پرورانند، چگونه مى توان آنها را از میان برداشت؟ امام مى فرماید: از خود شروع کن، ابتدا به قلب خویش مراجعه کن ببین آیا نیت سوئى درباره دیگران دارى یا نه؟ اگر دارى آن را از سینه ات پاک کن چیزى نمى گذرد که خواهى دید سینه دیگران نیز از نیات سوء درباره تو پاک شده است. این مطلب دو دلیل دارد: نخست این که هرگاه انسان نیات بدى درباره دیگران داشته باشد خواه ناخواه در چهره یا سخنان و افعالش نمایان مى شود و همین امر سبب مى گردد دیگران در برابر او موضعى مشابه بگیرند; اما هرگاه سخنان و چهره و اعمال کسى را از هرگونه بدخواهى پاک دیدند و آثار محبت و خیرخواهى در رفتار و گفتارشان نمایان گشت آنها نیز موضع مشابهى خواهند گرفت، بنابراین براى زدودن کینه ها از سینه ها و بدخواهى ها و نیات سوء دیگران باید از خودمان شروع کرد و این یکى از اصول مهم روانشناسى است که تا از خود شروع نکنى نباید انتظارى از دیگران داشته باشى.

دیگر این که رابطه مرموز خاصى در میان دلها برقرار است و ضرب المثل معروف «دل به دل راه دارد» یک واقعیت است. گویى دل ها در پنهانى با هم سخن مى گویند و رابطه برقرار مى سازند هنگامى که قلب کسى مملو از بدخواهى به دیگران گردد این پیام به قلب آنها منتقل مى شود و آنها مقابله به مثل مى کنند. این گفتار حکیمانه در واقع چهره دیگرى از گفتار پیش از آن است و هر کدام براى زدودن آثار سوء از نیات و رفتار و گفتار دیگران تأثیر خاص خود را دارند. به همین دلیل در روایتى که از طرطوشى در کتاب سراج الملوک نقل کردیم هر دو با هم آمده است.

شایان توجه این که واژه «شر» مفهوم وسیعى دارد که هر نیت سوء و کینه و عداوتى را فرا مى گیرد. در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید تفسیر دیگرى نیز براى این کلام حکمت آمیز ذکر شده است و آن این که منظور امام(علیه السلام) این است که مردم را به کار نیکى موعظه نکن و از کار بدى نهى منما مگر این که قبلاً خودت آن کار نیک را انجام داده باشى و آن منکر را ترک کرده باشى، زیرا اندرزدهنده ناپاک سخنانش در دل ها اثر نمى کند.(1)

البته این سخن یک واقعیت است; اما موافق منظور امام(علیه السلام) از گفتار حکیمانه بالا نیست، زیرا تعبیر به «صدر» در دو جاى این کلام حکمت آمیز نشان مى دهد که منظور، نیات سوء و کینه هاى درونى است نه افعال بیرونى.

این معنى نه تنها در رابطه انسان ها با یکدیگر، بلکه از یک نظر در رابطه انسان با خدا نیز صادق است، چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ أرادَ أنْ یَعْرِفَ کَیْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَاللهِ فَلْیَعْرِفْ کَیْفَ مَنْزِلَةُ اللهِ عِنْدَهُ فَإِنَّ اللهَ یُنَزِّلُ الْعَبْدَ مِثْلَ ما یُنَزِّلُ الْعَبْدُ اللهَ مِنْ نَفْسِهِ; هر کس مى خواهد بداند چه مقام و منزلتى نزد خدا دارد به منزلت خداوند نزد خود بنگرد، زیرا خدا منزلت بنده را همان گونه قرار مى دهد که بنده منزلت خدا را در دل و جان خود قرار داده است».(2)

در حدیث جالبى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که مردى خدمت آن حضرت عرض کرد: شخصى به من مى گوید من تو را دوست دارم چگونه بدانم که او راست مى گوید و واقعاً مرا دوست مى دارد؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «اِمْتَحِنْ قَلْبَکَ فَإنْ کُنْتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ یَوَدُّکَ; قلب خود را بیازماى اگر تو او را دوست مى دارى او هم تو را دوست مى دارد». (قلوب با یکدیگر راه دارند).(3)

این سخن را با حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) درباره امام و پیروانش پایان مى دهیم: یکى از یاران آن حضرت به نام «ابن جهم» عرضه داشت: فدایت شوم مى خواهم بدانم من نزد تو چگونه ام؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «أُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ; نگاه کن ببین من در نزد تو چگونه ام»(4). (5)

*****

پی نوشت:

(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 411.

(2). بحارالانوار، ج 71، ص 156، ح 74.

(3). اصول کافى، ج 2، ص 652، ح 2.

(4). میزان الحکمه، ح 3149.

(5). سند گفتار حکیمانه: همان گونه که در اسناد گفتار حکیمانه پیش گفتیم نویسنده کتاب سراج الملوک; طرطوشى این گفتار حکیمانه را به ضمیمه گفتار قبلى با تفاوت و اضافاتى در کتاب خود آورده که به خوبى نشان مى دهد از منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه گرفته است. مرحوم ورام و آمُدى آن را در کتاب هاى خود نیز آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج4، ص 146)

اغلب مردم به دنبال این هستند که دیگران را تغییر دهند اما نمی‌دانند که چگونه این کار را انجام دهند. اغلب در این فکر هستند که اگر اطرافیان شان تغییر کنند زندگی آنها نیز بهتر شده و رها می‌شوند. اغلب به دنبال راه‌هایی هستند که بتوانند از طریق آن اطرافیان خود را تغییر دهند تا آرامش بیشتری بگیرند. بسیاری از مردم فکر می‌کنند که اگر دیگران تغییر کنند تمام مشکلات حل خواهد شد. آیا شما هم به این مساله فکر می‌کنید؟ خیلی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم که اگر دیگری رفتارش را اصلاح کند، اگر دیگری کمی بهتر رفتار کند، اگر دیگری تغییر کند همه چیز درست می‌شود.

بسیاری از ما سال‌های زندگی خود را صرف کنترل و تغییر دادن دیگران می‌کنیم. بسیاری از ما بار‌ها به برخی از اطرافیان مان التماس می‌کنیم که تغییر کنند، حتی خیلی وقت‌ها آنها را تنبیه و مجازات می‌کنیم. بسیاری از ما سال‌ها انواع و اقسام ترفند‌ها را به‌کار می‌گیریم تا اطرافیان مان را تغییر دهیم، دعوا می‌کنیم، عاجز می‌شویم، التماس می‌کنیم، باج می‌دهیم، مجازات می‌کنیم و ده‌ها بازی روانی دیگر را با آنها راه می‌اندازیم به امید اینکه روزی مغلوب ما شوند و تغییر کنند. پس از سال‌ها تلاش ناگهان به خود می‌آییم و با یک فرد عصبانی، خسته، رنجیده و افسرده مواجه می‌شویم. بعضی از ما به وسواس، کامل گرایی، خود برتربینی و... دچار می‌شویم و برخی نیز مهرطلب می‌شویم. در هر صورت آخر این جاده خستگی، خشم، رنجش، فرسودگی و افسردگی است.

ما قادر هستیم که خودمان را تغییر دهیم. مردم همانی هستند که خود می‌خواهند باشند، دنیا هم همانی هست که قوانین جاری اش حکم می‌کند که باشد. هیچ چیزی با اجبار ما تغییر نمی‌کند. زمانی که ما تغییر می‌کنیم، به تدریج می‌بینیم که خیلی مسائل اطراف مان نیز شروع به تغییر می‌کنند. روابط ما عوض می‌شود، انسان‌های اطراف ما تغییر می‌کنند، شرایط و اتفاقات زندگی ما عوض می‌شود و... بنابراین، اگر به دنبال راه حلی برای تغییر دیگران هستید بدانید  تنها راه این است که خود شما تغییر کنید تا دیگران نیز تحت تاثیر تغییر شما میل به تغییر را پیدا کنند. اما همیشه افرادی هستند که نمی‌خواهند تغییر کنند و شما کاری نمی‌توانید انجام دهید جز اینکه یا آنها را بپذیرید یا از آنها فاصله بگیرید. آنکه در نهایت باید تغییر کند، خود ما هستیم!

إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ ۚ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (ای رسول ما، با آنکه تو هادی خلقی) چنین نیست که هر کس را تو دوست بداری هدایت توانی کرد لیکن خدا هر که را خواهد هدایت می‌کند و او به حال آنان که قابل هدایتند آگاه‌تر است.

هر گونه رفتاری که با هدف تغییر فرد مقابل صورت گیرد، مقاومت او را در پی خواهد داشت.

حتی ممکن است تلاش ما برای تغییر دیگران باعث تشدید رفتاری که قصد تغییرش را داریم در آن ها شود.

.

روش صحیح تغییر فرد مقابل

اگر خواهان تغییر رفتارهای دیگران هستیم باید ابتدا طرز فکر خود را تغییر دهیم.

مسئله این است که دلیل ناراحتی و رنج ما از رفتارهای دیگران، ذهنیات و افکاری است که وقتی در معرض آن رفتارها قرار می گیریم در ما ایجاد می شود.

درواقع طرز فکر ما این است:

رفتار فرد مقابل اشتباه است و باید تغییر کند.

سوالی که وجود دارد اینکه:

از کجا معلوم که طرز فکر ما درست باشد؟

اگر هدف ما از تغییر فرد مقابل کاهش رنج و عذابی است که از رفتارهای او می بریم، تنها کافی است طرز فکر خود را تغییر دهیم.

عامل ناراحتی ما این است که فکر می کنیم رفتار دیگری اشتباه است، پس اگر بتوانیم فکرمان را تغییر داده و این طور فکر کنیم که آن رفتار صحیح است، دیگر ناراحت نخواهیم شد.

آیا فرد مقابل باید تغییر کند؟

این طرز فکر که رفتارهای فرد مقابل درست است و نیازی به تغییر ندارد، از دو جهت درست است:

.

۱- اگر بتوانیم این طور فکر کنیم، دیگر ناراحت نخواهیم شد و آرامش بیشتری را تجربه خواهیم کرد.

۲- هر کس هر طور دلش بخواهد رفتار می کند و ما کنترلی بر رفتارهای دیگران نداریم.

بر اساس این واقعیت، چون رفتارهای فرد مقابل طبق خواسته ی خودش است، بنابراین درست است.

.

کافی است برای درک بهتر مورد دوم، خود را به جای دیگران بگذاریم:

آیا ما می پسندیم که دیگران بر رفتارهای ما کنترل داشته و بتوانند آن ها را تغییر دهند؟

مسلما این مسئله برای همه ناخوشایند است.

پس اینکه ما نمی توانیم رفتار دیگران را تغییر دهیم کاملا عادلانه است، چون آن ها نیز نمی توانند با ما چنین کاری کنند.

اما نکته ی بسیار جالب دیگری که وجود دارد اینکه:

در حالیکه بسیاری از ما نمی توانیم طرز فکر خود را که تنها چیزی است که کنترل صد در صد آن دست ماست تغییر دهیم و این طور فکر کنیم که “رفتار دیگران کاملا درست است”، چطور می توانیم رفتار دیگران را تغییر دهیم؟

واقعیت این است که ساده ترین کار ممکن تغییر افکار خودمان است.

اگر نتوانیم این کار ساده را انجام دهیم قطعا قادر به تغییر فرد مقابل هم نخواهیم بود.

برای تغییر فرد مقابل ابتدا باید قبول کنیم که تنها راه آن تغییر طرز فکر خودمان است.

اما سوالی که ممکن است ایجاد شود اینکه:

تغییر تفکر ما در مورد رفتارهای فرد مقابل چه تاثیری بر عملکرد او خواهد داشت؟

چرا با تغییر طرز فکر ما رفتارهای فرد مقابل تغییر می کند؟

مسئله این است که به احتمال بسیار زیاد آن دسته از رفتارهای دیگران که ما خواهان تغییرشان هستیم، در ارتباط با تمام افراد بروز نمی کند.

به عنوان مثال حتما از خیلی از افراد شنیده اید که می گویند:

“همسرمان در برخورد با دیگران خیلی خوب رفتار می کند و اهل شوخی و خنده است، ولی در خانه و در ارتباط با ما رفتار مناسبی ندارد”

و یا مثال های بسیار زیاد دیگری که می توان در موارد زیر به آن ها اشاره کرد:

  • روابط دوستانه
  • روابط کاری مخصوصا بین مدیر و کارمندان
  • روابط بین معلم و شاگرد
  • و …

درواقع این ماییم که با یکسری از رفتارهای خود باعث بروز رفتارهای نامناسب دیگران می شویم.

نکته این است که رفتارهای هر فردی حاصل افکاری است که دارد،

بنابراین اگر ما بتوانیم طرز فکر خود را تغییر دهیم، رفتارهایمان تغییر کرده و در نتیجه:

رفتارهای فرد مقابل هم در ارتباط با ما تغییر خواهد کرد.

.

چند نکته در مورد تمایل به تغییر فرد مقابل

فرمول تغییر فرد مقابل نکته ای است که در بالا به آن اشاره کردیم. یعنی:

تغییر افکارمان، باعث تغییر رفتارهای ما می شود.

در این حالت چون فرد مقابل رفتارهای متفاوتی نسبت به گذشته از ما می بیند، بنابراین دیگر مثل قبل با ما رفتار نخواهد کرد و رفتارهایش متناسب با رفتارهای جدید ما تغییر می کند.

اما علاوه بر این، در مورد تمایل به تغییر فرد مقابل ذکر چند نکته نیز خالی از لطف نیست:

.

نکته ۱: انتخاب درست افراد

اگر اطرافیانمان را به درستی و از میان افراد ارزشمند انتخاب کنیم، نه تنها تمایلی به تغییر رفتارهایشان نخواهیم داشت، بلکه از ارتباط با آن ها لذت برده و حتی در صورت دوری طولانی مدت از آن ها دلمان برای ویژگی های اخلاقی شان تنگ هم خواهد شد.

نکته ۲: نگاه بزرگ منشانه

اگر ما از نظر شخصیتی، فردی قوی و ارزشمند باشیم، به جای ناراحت شدن از رفتارهای اشتباه و نسنجیده ی دیگران، خود را در جایگاه معلمی خواهیم دید که دلیل رفتارهای غلط فرد مقابل را که در مقایسه با خودش مثل یک کودک است به خوبی درک می کند.

با این نوع نگاه، به جای ناراحتی از فرد مقابل، دلمان برایش می سوزد و اگر هم قرار باشد در جهت رشد و تغییرش اقدامی انجام دهیم، این کار را با صبر و مهربانی انجام خواهیم داد.

.

نکته ۳: خوب بودن یکی از طرفین رابطه کافی است

اصلاح و بهبودِ ارتباط بین دو نفر، مسئله ایست که اگر فقط یکی از آن ها وظیفه ی ارتباطی اش را به درستی انجام دهد میسر خواهد شد.

به عنوان مثال در رابطه ی بین معلم و کودک، حتما نمونه هایی را دیده اید که در آن ها، کودک وظیفه ی ارتباطی خود را به درستی انجام نمی داده، ولی از آنجایی که معلم (البته نه هر معلمی، بلکه معلمی آگاه و دلسوز) به خوبی می دانسته که باید به چه شکل عمل کند و رابطه را پیش ببرد، به مرور زمان، رفتار کودک هم به درستی تغییر کرده و اصلاح شده است. تا جایی که این نوع روابط در اغلب اوقات تبدیل به تجاربی لذت بخش برای هر دو طرف شده و حتی بعضا تا سال های سال نیز ادامه یافته است.

بنابراین نباید این طور فکر کنیم که تغییر افکار و رفتارهای ما به صورت یک طرفه موثر نیست و فایده ای ندارد.

نکته ۴: افزایش ظرفیت و آستانه ی تحمل

اگر کمی نگرش و آستانه‌ی تحمل خود را ارتقاء دهیم، شاید به این نتیجه برسیم که طرف مقابل واقعا هیچ مشکلی ندارد.

درواقع در مقایسه با مشکلاتی که در جهان وجود دارد، رفتارهای دیگران هر چقدر هم که بد باشد، عذاب آور و ناراحت کننده نیست.

بنابراین ارزشی ندارد که به خاطرشان، خود، فرد مقابل و اطرافیانمان را ناراحت کنیم.

منظور از اطرافیان، افرادی است که ممکن است شاهد دعوا و مشاجره ی ما باشند.

مثل فرزندان که متاسفانه در برخی خانواده ها شاهد دعوا و جروبحث والدینشان هستند.

این نوع نگرش، در درجه‌ی اول خودمان را رشد داده و باعث خواهد شد تا در سطحی بالاتر قرار گرفته و با مسائلی که واقعا بزرگ و مهم است، سروکار داشته باشیم.

یکی از اصلی‌ترین دلایل بزرگی و موفقیت انسان‌های مهم جهان و تاریخ (از کارآفرینان بزرگ گرفته تا رئیس جمهور کشورها، نویسنده‌ها، دانشمندان، فیلسوف‌ها و غیره) این است که به مسائل بزرگ پرداخته و خود را درگیر مشکلات کوچک و ناچیز نکرده اند.

بنابراین اگر می‌خواهیم تبدیل به فردی بزرگ و تاثیرگذار شویم،

باید سعی مان بر این باشد که مسائلمان متفاوت و بزرگ تر از مشکلات انسان های عادی باشد.

از حضرت امام علی(ع)چنین حکآیت شده است:

هر کس خویش را پیشوای دیگران قرار داد، باید اصلاح خویش را بر اصلاح دیگران مقدم بدارد و پیش از آن که مردم را با زبان خود دعوت نماید، با سیرت و رفتار خود دعوت کند. کسی که معلم و ادب کننده خویشتن است، به احترام سزاوارتر است از کسی که معلم و مربی مردم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۹ ، ۲۲:۰۷
ابراهیم خندان