ابراهیم خندان

سوره مبارکه العنکبوت آیه ۶۹ وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ : و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

سوره مبارکه العنکبوت آیه ۶۹ وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ : و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

ابراهیم خندان

در این وبلاگ مطالب مختلف ارائه میگردد
تصویر فوق نمایی از روستای اسفندیار از توابع شهرستان طبس میباشد... .

۳ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

امروز تو گوگل سرچ کردم : زندگینامه شیخ بهایی 

گوگل گفت : بازم بابات کنارت نشسته 😐😂

 

بچه که بودم یه بار معلم قرآن گفت: مجسمه هایی که تو خونتون دارین حکم بُت رو دارن، منم از رو بچگی تا رسیدم خونه همه رو شکستم و چکش رو گذاشتم کنار یه مجسمه که باقی مونده بود.مامانم اومد دید گفت اینجا چی شده؟ گفتم از مجسمه بزرگ بپرس..


جوری کتکم زد صدای غاز وحشی میدادم 😐😂
 

معلم : وقتی در یخچال خونتون رو باز میکنی ، اولین چیزی که میخوری چیه ؟🤔

دانش آموز : لگد بابام 😐😂😳
 

اگر کشوری از فساد مبرا شده

و تبدیل به ملتی سرشار از تفکرات زیبا گشته است،

من عمیقا احساس می کنم

که سه نفر از اعضای کلیدی آن جامعه نقش داشته اند؛

کسانی همچون پدر، مادر و معلم

معلم:
امروزب بابات تلفن میزنم 😞
و بهش میگم که دست خط تو خیلی بده 😳
و همه مساله ها رو غلط حل میکنی😒

شاگرد:اقا ترخدا بهش نگید ؛دلش💔💔💔 میشکنه😁😁😰😰😰

معلم:واسه چی دلش میشکنه!!!😳😳😳


شاگرد :واسه اینکه همه ی تکلیفای منو بابام مینویسه😂😂😂😂
 

ویژگی های والدین و نتیجه آن :

مستبد:داشتن انتظار زیاد برای اطاعت و انقیاد، برخوردهای تنبیه کننده، نداشتن ارتباط کلامی و دوطرفه با فرزند، تشویق نکردن استقلال فرزند، توقع فرمان برداری بدون سؤال و بدون قید و شرط!

نتیجه: فرزندان اینگونه والدین، وابسته، منفعل، با سازگاری کم، اطمینان ضعیف به خود و بدون برخورداری از کنجکاوی های مثبت ذهنی و علمی بار می آیند.

آسانگیر:دادن آزادی زیاد، پذیرش بیقید و شرط فرزند، نداشتن هنجارها و ارزشهای معین، فقدان جهت دهی و شکل دهی رفتار فرزند و تنها حمایت کننده بودن.

نتیجه: فرزند؛ ناپخته و بدون احساس مسئولیت بار می آید، همرنگ جماعت میشود، قدرت مدیریت و رهبری پیدا نمیکند و…

بی تفاوت:غافل بودن از وضعیت فرزند، وقت نگذاشتن، متوجه خود بودن و هرچیز را برای خود خواستن!

نتیجه: تکانشی بارآمدن فرزند، بروز رفتارهای بزهکارانه، انحراف اخلاقی، اعتیاد به مواد مخدر، الکل و…

با اقتدار:گرم، قاطع، داشتن هنجارها و ارزشهای مشخص، انتظارات و توقعات متناسب با توانایی ها و نیازهای تحولی کودک، بها دادن به استقلال فرزند، انجام بحث های منطقی و روشن، توجیه منطقی مسائل و سپردن مسئولیت نهایی به فرزند.

نتیجه: فرزند؛ باکفایت، مسئول، مطمئن به خود، سازگار، خلاق و مشتاق فراگیری بارآمده و در تحصیل و مهارتهای اجتماعی مطلوب به موفقیت میرسد.

همچنین ثابت شده است که فرزندان والدین بااقتدار (به خصوص پدر)، از نظر روانی و اخلاقی سالم و از نظر تحصیلی و اجتماعی موفق بار می آیند، زیرا والدین و فرزندان با هم گفتوگوهای سازنده، صمیمانه و دوطرفه دارند. این بده بستان های کلامی، به رشد ذهنی فرزند کمک کرده و اساس محکمی را برای کفایت درونی و اجتماعی او پیریزی میکند.مباحث جدی و صمیمانه خانوادگی که در آنها قواعد ارزشی و انتظارات، آموزش داده شده به تصمیمهای مشخص میرسد. این امر به فرزند کمک میکند تا روابط اجتماعی را بهتر درک کند و نقش خود را به خوبی بشناسد و به سطح مطلوبی از قضاوت اخلاقی برسد.چون روابط صمیمانه همراه با احترام و پذیرش منطقی میان پدر و پسر و مادر و دختر برقرار میشود، همانندسازی با والد همجنس به خوبی صورت میپذیرد؛ چرا که یکی از عناصر مهم همانندسازی که نقش زیادی در کسب هویت جنسی وموفقیت در ازدواج دارد، ارتباط گرم و احترامآمیز با والد همجنس است.وقتی پدر و مادر با برخوردهای سازنده خود، فرزندان را جهت دهی نموده و شکل دادند، فرزندان مسئول، ساخته شده و موفق، منبع ارزشمندی برای تقویت اعتماد به نفس و رفتارها و روشهای تربیتی والدین میشوند و نتیجه آن بار دیگر به سیستم خانواده باز خواهد گشت.
 

سه محور اصلی فرزندپروری و تربیت فرزند :

۱.محبت-۲.پند و اندرز-۳.عمل

الف – اصل محبت در فرزندپروری :

اگر چه نیاز به محبت منحصر به سن خاصی نیست و به شهادت قرآن یکی از دلایلی که برادران یوسف را به سمت کشتن برادر شان سوق داد نیاز آنان به محبت پدرشان یعقوب بود اما این نیاز در کودکان به نحو شگفت انگیزی شدیدتر بوده و شاید بتوان از مهمترین نیازهای آنان برای تکامل شخصیتشان بر شمرد .چرا که شخصیت کودک به واسطه ی آن شکل می گیرد و وجود آن انگیزه ی فرد را نسبت به انجام عمل درست دو چندان می کند .اگر والدین در ابراز آن نسبت به فرزند کوتاهی کنند بی تردید کودک برای جلب آن به سوی دیگران تمایل پیدا می کند از هر راهی وارد شود تا محبت دیگران را به سمت خود معطوف دارد و چه بسا راهی را که برای نیل به این مقصود برمی گزیند به تباهی وی بینجامد. چرا که برای رسیدن به آن تسلیم خواسته های نا مشروع دیگران شده مشکلات کودک به شمار می رود.

پیش بینی کارآمدی کودک در آینده

اگر بخواهیم به میزان کار آمدی فرد در آینده واقف شویم می توان آن را در میزان محبتی که از جانب خانواده به کودک ابراز می شود جستجو نمود هر قدر این محبت و مهرورزی بیشتر و اصولی تر باشد می توان انتظار داشت کودک ما در آینده از کار آیی بهتری در مواجهه به فراز و نشیب های زندگی بر خوردار باشد .باید مراقب باشیم که در صورت بروز کوچکترین خطا از سمت کودک وی را از محبت خود محروم ننموده و به او اعلام نکنیم که دیگر دوستش نداریم این مسئله نه تنها اثری ندارد بلکه کودک را به این فکر می اندازد که پناهگاهی برای خود بیابد و از دیگران طلب یاری نموده و به سوی آنان سوق پیدا می کند .هیچگاه در محیط منزل شرایطی ایجاد نکنید که کودک احساس کند که وی مزاحم است .در زمینه محبت مادران نقشی پر رنگ تر دارند چرا که کودک سرشار از نیاز نسبت به محبت مادر است و از آن لذت می برد و روح نا آرام او آرامش می یابد و اگر مهر مادری را احساس نکند بسرعت شکننده می شود و اختلالات رفتاری در وی مشهود می گردد.کودک باید محبت والدین را لمس کند تا بپذیرد دارای ارزش واحترام است .

ب -پند و اندرز در فرزندپروری :

انتقال مفاهیم بلند به فرزندان در پند و اندرز ها نهفته است تا وقتی که انسان برای انتقال مفاهیم فرزند خود را در معرض سخنان نیک و آموزنده قرار ندهد کودک چگونه باید از سر انجام خیر و شر اعمال خود آگاه گردد؟این والدین هستند که باید بطور مستمر کودکان خود را برای آماده شدن جهت پذیرش مسئولیت ها آموزش دهند و این آموزش ها باید در قالب نصایح خیر خواهانه صورت پذیرد تا فرد نسبت به انجام آنها متعهد گردد.با تمسک به پند واندرزها ی به موقع و حساب شده می توانیم زمینه ی رشد همه جانبه ی کودک خود را فراهم کرده و در او شخصیتی قابل اعتماد پدید آوریم به گونه ای که انجام اعمال زشت را در شان خود ندیده و به آنها تن در ندهد .

ج-اصل عمل در فرزندپروری :

اگر در فرایند تربیت کودک نتواند میان توصیه های پی در پی والدین وانجام آن توصیه ها بوسیله آنان تناسب برقرارنماید بی شک نمی توان انتظار داشت که در روند تربیت به موفقیت دست یا فته ایم وقتی پدری از فرزند خود می خواهد تا همیشه به دیگران احترام بگذارد و ساعت ها در مدح این موضوع و مذمت بی احترامی به دیگران سخن وری می نماید اما در عمل فرزند می بیند که پدرش به راحتی در مسائل مختلف لب به توهین وبی احترامی می گشاید دچار تعارض شده ونا خودآگاه فرد در مواردی برای رهایی از واکنش های منفی دیگران در قبال اعمال خود عصبانیت را راه چاره می پندارد.

کودک باید شیرینی توصیه های والدین را در کام آنان ببیند تا بتواند با آنها همراه شود و اطمینان پیدا کند که مسائلی که به وی دیکته می شود دارای بار معنایی بوده ودر زندگی او سرنوشت ساز است وآنگاه او می کوشد تا به اندرزهای تربیتی جامه ی عمل بپوشاند چرا که سعادت خود را در عمل نمودن به نصایح والدین وشقاوت خود را در سرباز زدن از سفارشات آنان می پندارد .

 

بهداشت روانی کودکان به شیوه تعامل والدین با آن ها بستگی دارد با وجودی که هر پدر و مادری در آرزوی فراهم ساختن بهترین امکانات در خانه هستند، امّا ممکن است به شیوه صحیحی آن ها را در اختیار فرزندانشان قرار ندهند. بهداشت روانی کودکان به شیوه تعامل والدین با آن ها بستگی دارد. با وجودی که هر پدر و مادری در آرزوی فراهم ساختن بهترین امکانات در خانه هستند، امّا ممکن است به شیوه صحیحی آن ها را در اختیار فرزندانشان قرار ندهند زیرا هنوز روش منحصر به فردی برای تربیت فرزندان اختراع نشده است. علتش این است که هیچ دو بچه ای شبیه هم نیستند. تفاوت بین بچه ها بیش از آن چیزی است که ما معمولاً تصور می کنیم. به علاوه، فرهنگ، جامعه، جنسیت و بسیاری عوامل دیگر در تربیت کودکان دخالت دارند.روان شناسان خاطر نشان می کنند که سبک های متفاوتی برای فرزندپروری وجود دارد. آن ها عقیده دارند که سبک های فرزندپروری را می توان بر حسب دو عامل محبت و کنترل پدر و مادر، به چهار دسته تقسیم کرد.

۱) نوع A (کنترل زیاد، محبت کم)

برخی از والدین عقیده دارند که سخت گیری نسبت به فرزندان، بهترین شیوه تربیتی و ضامن موفقیت آن ها در آینده است. در این راستا، برخی از والدین سخت گیری را از اندازه می گذرانند.آن ها فراموش می کنند که هر کودکی به طور طبیعی تمایل به آزادی و استقلال عمل دارد. سخت گیری بیش از حد، روح آزادی را در کودک از بین می برد و این ایده غلط را در او به وجود می آورد که آزاد و مستقل بودن، نامطلوب است. در دنیای پر رقابت امروز، کودک باید دارای اعتماد به نفس باشد. و این نیز تنها از طریق پشتیبانی والدین به دست می آید.

در شرایطی که پدر و مادر تنها سخت گیری و کنترل و نه عشق و محبت را به کار گیرند، فرزندان شخصیت فردی خود را از دست می دهند و در تصمیم گیری های مناسب در زندگیشان ناکام می مانند زیرا همیشه این پدر و مادر بوده اند که تصمیمات لازم را برای آن ها گرفته اند.

روان شناسان به این پدیده، فرزندپروری قدرت طلبانه می گویند. کودکانی که دارای والدین قدرت طلب باشند، استقلال لازم را به دست نمی آورند و در شرایطی که نیازمند تصمیم گیری باشند، دچار اضطراب می گردند. آن ها تمایل پیدا می کنند که در تمام فعالیت ها نقش دوم را بازی کنند.این کودکان در بزرگسالی نمی توانند نقش رهبری را بر عهده بگیرند. همیشه این احتمال وجود دارد که آن ها در کلیه زمینه ها احساس زیردستی نسبت به دیگران داشته باشند. در واقع، این کودکان هرگز نخواهند توانست به اهداف مورد نظر خود در زندگی دست یابند.

۲) نوع B (کنترل کم، محبت زیاد)

این نوع دیگری از فرزندپروری است که در آن، والدین عشق و محبت بیش از اندازه، بدون اعمال کنترل های لازم را ابراز می دارند. این گونه پدر و مادرها، تحت تأثیر این کج فهمی و سوء برداشت که «روان شناسان با تنبیه مخالفند»، از به کار بردن هر نوع تنبیهی اجتناب می کنند. در واقع، کودکان بر حسب رفتار و اعمالشان، به تنبیه متناسب نیاز دارند.تشویق و تنبیه تنها شیوه ای است که باعث می شود کودک بین آنچه درست و آنچه نادرست است فرق قائل شود. از طریق تشویق و تنبیه والدین است که ارزش های فرهنگی فرا گرفته می شوند. اگر شرایط ایجاد کند کودک به تنبیه نیاز دارد. اشتباه عمومی این است که از یک طرف، بسیاری از والدین در تنبیه کردن رفتارهای ناسازگار و ناهمخوان نشان می دهند.کودکی در یک موقعیت برای کاری که کرده است توبیخ می شود و در موقعیت دیگر، انجام همان کار یا نادیده انگاشته می شود و یا حتی مورد تشویق قرار می گیرد. این کار، کودک را گیج می کند و مورد مخالفت روان شناسان قرار دارد. از طرف دیگر، برخی از والدین، حتی در شرایطی که کودک باید تنبیه گردد، از این کار سرباز می زنند و یا با او مخالفت نمی کنند.

روش صحیح و متعادل، پذیرش فرزند و محبت به او، و در عین حال تنبیه او به خاطر برخی کارهاست. این رفتار به کودک این حس را القاء می کند که والدین دوستش دارند امّا برخی رفتارها و اعمال او را تائید نمی کنند. در شرایط نوع B ، کودک احتمالاً لوس بار می آید و الگوهای رفتاری ضداجتماعی و مجرمانه از خود نشان می دهد.

۳) نوع C (کنترل کم، محبت کم)

کودک نمی تواند در خلاء عاطفی رشد یابد. اگر والدین هیچگونه عشق و محبتی نشان ندهند، زندگی برای کودک بی ارزش و بی ثمر می شود. کودکان به طور طبیعی بیشتر هیجانی و احساسی هستند تا عقلانی و منطقی. رشد صحیح شخصیت از ترکیب هماهنگ این دو صورت می گیرد.هنر این ترکیب، تنها در صورتی که والدین بتوانند محبت و کنترل را به نسبت صحیح به فرزندشان نشان دهند، به دست می آید. هنگامی که والدین رفتار فرزند را کنترل کنند، او درک می کند که کنترل کردن برای یک زندگی اجتماعی آرام، کاملاً ضرورت دارد.

به همین ترتیب، فرزندان نیاز به محبت دارند. هنگامی که فرزند احساس خطر می کند، آغوش مادر به او اطمینان و آرامش می بخشد. تماس بدنی بین مادر و کودک، مطمئناً نخستین شاخص عشق و محبت نزد فرزند است.همچنان که کودک بزرگ تر می شود، کلمات اطمینان بخش مادر، جای آغوش او را می گیرد. نیازی به ذکر این نکته نیست که بیان عشق و محبت، ضرورت قطعی برای رشد سالم فرزند دارد و در غیاب آن، شخصیت کودک دچار اختلال خواهد شد.کودکانی که دچار فقر و محرومیت هیجانی و عاطفی باشند نمی توانند شریک خوبی در زندگی زناشوئی باشند زیرا پیوند موفق بین زندگی دو فرد از طریق عشق برقرار می گردد.بنابراین، هیجانات باید به شیوه قابل قبولی تنظیم و کنترل گردند. کنترل والدین، راهنمایی لازم برای بیان احساسات و هیجانات را در اختیار فرزندان قرار می دهد.همچنین ساختار لازم که احساسات در چهارچوب آن بروز داده شوند را در اختیار می گذارد. فرزندپروری بدون کنترل و محبت، مطلوب نیست. به این دلیل است که روان شناسان این نوع فرزندپروری را «غافل و بی مبالات» می نامند.

۴) نوع D (کنترل زیاد، محبت زیاد)

از آنچه تا کنون گفته شد کاملاً روشن است که بهترین شیوه فرزندپروری آن است که همراه با کنترل مناسب و محبت کافی باشد. والدین باید بین کودک به عنوان یک انسان از یک سو و رفتارهای کودکانه او از سوی دیگر، تفاوت قائل شوند.

والدین نوع D این فرق را بین کودک و اعمالش قایل می شوند. آن ها کودک را به خاطر رفتارهای پسندیده اش تشویق و به خاطر اعمال ناپسندش تنبیه می کنند.این والدین رفتار سازگار و همخوانی در ارتباط با فرزندانشان دارند. آن ها فرزندشان را با تنبیه به خاطر رفتاری در یک روز و تشویق به خاطر همان رفتار در روز دیگر، گیج نمی کنند. کودکان نیز همانند همه ما، رفتارهای سازگار را بسیار آسان تر از رفتارهای نامتعادل درک می کنند.مهم ترین نکته در اینجا این است که هنگامی که کودک برای رفتارش تنبیه شد درک می کند که پدر و مادرش هنوز به او به عنوان یک فرد عشق می ورزند.نقطه مقابل این، هنگامی است که والدین به طور کلی فرزند را طرد کنند. هنگامی که فرزند حس کند که والدین او را به طور کامل از خود رانده اند، احساس تنهایی و درماندگی خواهد کرد.این امر می تواند باعث کاهش اعتماد به نفس کودک گردد و به افسردگی، پرخاشگری، قطع عضو و حتی خودکشی او بیانجامد. روان شناسان، فرزندپروری نوع D را «موثق» می نامند.

منابع:

۱.Niniban.com/Accessed ۲۳ jan ۲۰۱۹

۲.alamot.com/ Accessed ۶ apr ۲۰۱۸

۳.mehcom.com/محور اصلی فرزند پروری اسلامی ۳

https://vista.ir/article/۳۰۹۴۹۶/

 

معلم تاریخم از نردبون افتاده بود رفتم
 ملاقاتش گفتم چرا سقوط کردین؟ 


گفت خوشگذرانی خودم، دسیسه‌ی همسرم و 
وابستگی به عوامل خارجی 😐😐😂



حدیث امام علیکمال گرایی و فضیلت خواهی از ویژگی های هر انسانی است. دیدن فضیلت و کمال در الگوهای دینی، سیاسی، اجتماعی و … باعث می شود انسان درصدد الگوبرداری از آن ها برآید. موثرترین روش تربیتی ارائه ی الگو است چرا که هر دانش آموزی در زندگی نیازمند یک الگو است.
دانش آموز نیاز دارد که بداند چه رفتاری خوب و چه رفتاری بد است، چه کاری را باید انجام دهد و چه کاری را نباید انجام دهد همه ی این ها از روش الگویی تعلیم و تربیت نشات می گیرد.
ارزش معلمدر این میان معلم به دلیل ارتباط مستمر و مستقیم با دانش آموز نقش بسزایی دارد. یک معلم خوب با روش هایی همچون مهربانی، احترام به شخصیت دانش آموز، انجام بازی ها، به کارگیری روش های غیر مستقیم نظیر برنامه های هنری و قصه گویی، پرهیز از سرزنش دانش آموز در مقابل دیگران، دروغ نگفتن، اجتناب از سخنان زشت و حفظ آراستگی ظاهری دانش آموزان را با تعالیم اسلامی و انسانی آشنا کرده و نقشی مهم در تربیت صحیح آنان خواهد داشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۰۰ ، ۱۵:۱۲
ابراهیم خندان

بسم الله الرحمن الرحیم

امام رضا علیه السلام فرمودند:

هر کس به خدا خوش گمان باشد، خداوند مطابقِ گمان او، با وی رفتار می کند و هرکس به روزیِ کم راضی باشد، خداوند عمل کم را از او می پذیرد. و هرکس به روزی حلال اندک خشنود باشد، هزینه زندگی اش سبک می شود و خانواده اش در نعمت خواهند بود و خداوند، او را از بیماری و درمان دنیا آگاه می‌کند و به سلامت، از دنیا به خانه سلامت (آخرت) بیرون میبَرد.

امام رضا علیه السلام: مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّه ِ کانَ اللّه ُ عِنْدَ ظَـنِّهِ بِهِ وَ مَنْ رَضیَ بِالْقَلیلِمِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللّه ُ مِنْهُ الْیَسیرَ مِنَ الْعَمَلِ وَ مَنْ رَضیَ بِالْیَسیرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّت مَؤُونَتُهُ وَ تَنَعَّمَ اَهْلُهُ، وَ بَصَّرَهُ اللّه ُ داءَ الدُّنیا وَ دَواءَها ، وَ اَخْرَجَهُ مِنْها سالِما اِلی دارِ السَّلامِ.

 

«اصول کافی،  جلد۸، صفحه۳۴۷»

 

 

https://www.iribnews.ir/fa/news/3132806/%D8%B1%D8%B2%D9%82-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۰ ، ۰۹:۲۱
ابراهیم خندان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
.............
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾

و به نفس و آنکه آن را درست و نیکو نمود، (۷)

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾

پس بزه کاری و پرهیزکاری اش را به او الهام کرد. (۸)

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿٩﴾

بی تردید کسی که نفس را [از آلودگی پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد. (۹)

وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿١٠﴾

و کسی که آن را [به آلودگی ها و امور بازدارنده از رشد] بیالود [از رحمت حق] نومید شد. (۱۰)

نقل از مرحوم آیت الله فلسفی رحمه الله علیه

عبدالله بن جعفر، فی قرب الاسناد، عن الحسن بن ظریف، عن معمر، عن الرضا، عن ابیه موسی بن جعفر علیه السلام فی حدیث طویل، فی معجزات النبی صلی الله علیه و آله - قال: و من ذلک . ان وابصة بن معبد الاسدی اتاه، فقال: «لاادع من البر والاثم شیئا الا سالته عنه .» . فلما اتاه قال له النبی صلی الله علیه و آله: اتسال عما جئت له او اخبرک؟» . قال: «اخبرنی .» . قال: «جئت تسالنی عن البر والاثم .» . قال: «نعم » . فضرب بیده الی صدره، ثم قال: «یا وابصة: البر ما اطمانت الیه النفس، والبر ما اطمان به الصدر، والاثم ما تردد فی الصدر و جال فی القلب، و ان افتاک الناس و افتوک .» . (1)

یکی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله که وابصة بن معبد اسدی نام داشت، روزی از خانه ی خود بیرون آمد و با خود گفت: «می روم محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و از تمام نیکی ها و بدی ها از ایشان می پرسم .» .

به مسجد آمد . جمعی از اصحاب خدمت حضرت بودند . وابصه می خواست برود پهلوی حضرت بنشیند، اما یکی از اصحاب گفت: «ای وابصه! بنشین همین جا .» . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دعوا وابصة، ادن «بگذارید بیاید .» . وابصه آمد، پیش حضرت نشست .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «وابصه! می خواهی بگویم برای چه آمدی یا خودت می گویی؟» . وابصه عرض کرد: «یا رسول الله صلی الله علیه و آله! شما بفرمایید .» . حضرت فرمود: «برای این آمدی که از من از هر نیک و بدی و از هر خیر و شری بپرسی .» . عرض کرد: «بله; یا رسول الله .» .

حضرت، دست خود را روی سینه او زدند و فرمودند: «نیکی، آن است که دل انسان را خشنود می کند و موجب اطمینان و سکون خاطر برای انسان می شود، و بدی، آن چیزی است که اضطراب آور است و در دل، جولان و اضطراب ایجاد می کند .» .

این جمله ی «البر ما اطمانت الیه النفس . . .» ، برای من، خیلی جالب بود . بنده، گاهی پیش خودم فکر می کنم که «اگر این را از عالمی می پرسیدند، چه جوابی می داد؟» . فکر می کنم، شاید، ده یا بیست خوبی و تعدادی بدی را می شمرد . مثلا می گفت، صدق خوب است اما کذب ناپسند است، امانت پسندیده است و خیانت کار بدی است، و . . .

اما رسول خدا صلی الله علیه و آله با این جمله ی کوتاه، ضابطه و قاعده ی نیکی و بدی را بیان فرموده . و این، ضابطه ی مهمی است! ظاهرا، این بیان رسول خدا صلی الله علیه و آله را از این آیه ی شریف نیز می توان استفاده کرد:

«ونفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها» (2)

انسان، خودش، می یابد که نیکی چیست و بدی چیست; زیرا، ایزد تعالی، به او الهام کرده است و در نهاد هر انسانی قرار داده است که بدی ها و نیکی ها چیستند .

با این بیان، شاید گوشه ای از این آیه ی شریف که می فرماید: «و اقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون » (3) معلوم شود .

یک وقتی، در تفسیری دیدم که گاهی بعضی از بیرون مدینه می آمدند خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و به او می گفتند: «تو آمدی چه بگویی؟» . این کار، مکرر، اتفاق می افتاد . حضرت، در پاسخ آنان، آیه ای از قرآن را قرائت می فرمود و آنان مسلمان می شدند . در آن تفسیر آمده بود که یکی از افرادی که آمد و سؤال کرد و مسلمان شد، صحابی جلیل پیامبر صلی الله علیه و آله، عثمان بن مظعون بود .

آن آیه ای را که معمولا پیامبر صلی الله علیه و آله برای آنان تلاوت می فرمود، آیه ی «ان الله یامر بالعدل والاحسان وایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی یعظکم لعلکم تذکرون » (4) بود .

فرد سؤال کننده، وقتی این آیه را می شنید، مسلمان می شد . چرا او، با این آیه مسلمان می شد؟ چون، می دید همین است که دل اش می خواهد . فطرت او، این مطلب را می خواست و به آن کشش داشت .

در خطبه ی یکم نهج البلاغه حضرت امیر علیه السلام هدف از بعثت پیامبران را برانگیختن و بیدار کردن این وجدان های خفته و دفینه های درونی ما دانسته است:

فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه، لیستادوهم میثاق فطرته، و یذکروهم منسی نعمته، و یحتجوا علیهم بالتبلیغ، و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدرة; (5)

خداوند، پیامبران را پشت سر هم فرستاد، تا میثاق فطرت را و آن چیزهایی که خداوند از ما عهد و پیمان گرفته و آن هایی که در نهاد انسان ها گذاشته، شکوفا کند و آنانی را که خواب شان برده، بیدار کند و آنانی که زیر هواها و هوس ها و خواسته ها و شهوت ها پوشیده شده اند، بیرون آورد و گنج ها و دفینه های درونی ما را ظاهر کند .

این، همان دین است و شاید بشود گفت - و شاید آیه ی شریفه هم همین را می فرماید - که اگر کسی از ما بپرسد: «دین یعنی چه؟» جواب بدهیم، همین که فطرت اقتضا می کند . هر چه فطرت اقتضا دارد، آن را هم خدا از ما می خواهد .

در این جلمه ی حضرت امیر علیه السلام خطاب به فرزندش امام مجتبی علیه السلام مطلب زیادی نهفته است:

یا بنی! فتفهم وصیتی واجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک، واحب لغیرک ما تحب لنفسک، واکره له ما تکره لها، لاتظلم کما لاتحب ان تظلم، و احسن کما تحب ان یحسن الیک، واستقبح لنفسک ما تستقبحه من غیرک، و ارض من الناس ما ترضی لهم منک . (6)

حضرت علیه السلام می فرماید: خودت را ترازو قرار بده! این که فرموده: «خودت را میزان و ترازو قرار بده » ، یعنی میزان خوبی و بدی، خودت هستی و خودت می توانی بفهمی که این کار خوب است یا بد است . آنچه را که دوست داری در حق تو انجام دهند در حق دیگران انجام بده و آنچه را که دوست نداری دیگران در حق تو انجام دهند در حق دیگران انجام نده این همان فطرت است که دارد بیدارش می کند و امروزه از آن تعبیر می شود به محکمه ی وجدان و ملامت نفس که خداوند تعالی هم در قرآن به آن قسم خورده است «ولااقسم بالنفس اللوامة » این، عین همان مطلب پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرمود، نیکی، آن است که موجب آرامش و سکون و اطمینان خاطر انسان می شود .

تغییرپذیری فطرت

همین نفسی که در می یابد و درک می کند، قرآن می گوید، با گناه و اصرار بر آن تغییر می کند:

«و نقلب افئدتهم و ابصارهم کما لم یؤمنوا به اول مرة و نذرهم فی طغیانهم یعمهون » (7)

انسان، در اثر گناه، فطرت اش عوض می شود و خواسته های درونی انسان، با کثرت گناه، تغییر می کند . و گناه، کم کم، روی مغز و روی فکر و روی اعصاب و . . . اثر می گذارد و انسان، عوض می شود . این آدمی که از کار بد، بدش می آمد در اثر تکرار گناه، عوض می شود . در روایت دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چه گونه خواهد بود حال شما اگر روزگاری بیاید که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند؟» . سلمان عرض کرد: «یا رسول الله! چنین خواهد شد؟» . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بدتر از این هم می شود .» . سلمان عرض کرد: «بدتر از این چیست؟» . فرمود: «روزگاری می آید که مردم را به بدی امر می کنند و از نیکی باز می دارند!» . سلمان عرض کرد: «آیا چنین خواهد شد؟» . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «بدتر از این هم می شود! نیکی، بد می شود، و بدی، خوب می شود!» . (8)

این، همان معنای «و تقلبت افئدتهم و ابصارهم » است که اساسا، بدی، خوب می شود . در اثر کثرت بدی و در اثر تکرار عمل بد، فطرت عوض می شود . کسی که تازه می خواهد سیگار بکشد، دود سیگار، وقتی وارد حلق او می شود، مرتب سرفه می کند، اما کم کم عادت می کند، به طوری که دود فراوانی را به ریه اش فرو می برد و بیرون می دهد و خیلی هم کیف می کند! این، تمرین است که این کار را کرده و حال اش را تغییر داده است!

این تعابیر، مکرر، به عبارت های مختلف، در روایات مذکور است که اگر کسی گناه بکند، نقطه ی سیاهی در قلب اش حاصل می شود و اگر توبه کند، آن نقطه ی سیاه پاک می شود و اگر توبه نکند و تکرار کند، سیاهی، توسعه پیدا می کند تا جایی که تمام قلب را اشغال می کند . آن زمان، دیگر امید خیر در باره ی چنین بنده ای نمی رود . (9) پس باید ما حواس مان جمع باشد و این فطرت خدایی را از دست ندهیم .

پی نوشت ها:

1) وسائل الشیعه، ج 27، ص 166; قرب الاسناد، ص 135; بحار، ج 18، ص 118; بحار، ج 17، ص 228 .

2) شمس: 7- 8 .

3) روم: 30 .

4) نحل: 90 .

5) نهج البلاغه، خطبه ی 1، ص 34 .

6) مستدرک الوسائل، ج 11، ص 311 .

7) انعام: 110 .

8) بحار، ج 6، ص 307- 308 .

9) مستدرک الوسائل، ج 11، ص 333 . عن رسول الله صلی الله علیه و آله: اذا اذنب العبد کان نقطة سوداء علی قلبه . فان هو تاب واقلع واستغفر صفا قلبه منها و ان هو لم یتب و لم یستغفر کان الذنب علی الذنب والسوداء علی السوداء حتی یغمر القلب فیموت بکثرة غطاء الذنوب علیه وذلک قوله تعالی: «بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون » .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۰ ، ۰۹:۰۵
ابراهیم خندان